شاخصه های یک حیات انسانی- ارزشی از منظر اسپسنر عبارتند از: ۱- سلامت جسمی ۲- توانایی در برآوردن نیازهای روزمره زندگی ۳- ازدواج و سیکل خانواده ۴- جامعه پذیر، البته با تکیه بر فردیت با خوشبختی در عرصه جامعه است (کردان، ۱۳۸۷، ص۱۸۵).
ساختن زمینه برای نیل به جهات دنیوی است و تنها متوجه اهداف زندگی مادی بشر و در پی آماده ساختن او برای زندگی توام تربیت اخلاقی اسپسر مفهومی جز سازگار ساختن انسان با جهان صنعتی و ماشینی امروز نخواهد داشت.
مکتب تربیتی اسپنسر با چالش مواجه شد و مورد نقد بسیار قرار گرفت.
ج) رفتارگرایی
دو مکتب پیش در امتداد خویش به مکتب رفتار گرایی اسکینر[۸] (۱۹۰۴-۱۹۹۰م). منتهی شدند وی رفتارهای انسان را به دو بخش تقسیم کرد:
الف) رفتار بازتابی: مراد از این گونه رفتار، رفتاری است که کاملاً تحت تأثیر کنترل محیط رخ می دهد و پاسخی مستقیم بدان محسوب می شود(اسکینر، ۱۳۷۰، ص۴۷).
ب) رفتار کنشگر: این بخش از رفتار، رفتاری را حکایت می کند که با پیامهایش کنترل می شود و بر محیط عمل می کند تا پیامدی حاصل نماید. درصورتی که رفتار کنشگری از انسان سربزند و پیامد مطلوبی در پی دانسته باشد، احتمال انجام مجدد رفتار را افزایش می یابد به تعبیر دیگر محرکهای پیامد، سبب شکل دهی و حفظ این نوع رفتار می شوند.
این دیدگاه موجب شد وی برای تربیت اخلاقی متربی بر اصل «محرک و پاسخ» و عوامل تقویت کننده محیطی تکیه کند. از این منظر، اگر مثلاً فردی، رفتاری نیکو انجام دهد، باید طی برنامه زمانی خاص و منظمی، از طریق ارائه تقویت کننده مثبت (عنصر وادارنده) و یا حذف تقویت کننده منفی (عنصر آزارنده) حس منفعت طلبی او را به کار گرفت و احتمال بروز دوباره آن رفتار را افزایش داد.
نیز اگر رفتاری ناشایست از فرد سرزند، باید با شیوه هایی چون مغفول گذاشتن و تقویت نکردن آن وندر تاباً تنبیه مانع بروز دوباره آن گردید(لیبرت، ۱۳۷۵، صص۷۸-۷۵).
پس این نحوه از تربیت اخلاقی که شکل تکامل یافته دو مکتب تربیتی پیشین است. و انتقادات و ایراداتی بر این مکتب ومکاتبی نظیر آن عبارتند از:
-
- بنیان نهادن مبنای تربیتی خویش بر نظریه اثبات نشده تکامل.
-
- یکسان انگاری انسان و حیوان و تعمیم دادن راهکارهای تربیت حیوان به عرصه تربیت انسان.
-
- نادیده انگاشتن جامعیت وجودی و سرمایه های معنوی انسان و منحصر ساختن ابعاد وجودی او در منفعت گروی شخصی.
-
- باز ماندن از تربیت افرادی که در افق ایمانی و فارغ از منیت شخصی به فضایل روی می آورند.
-
-
-
- تکیه بیش از حد بر نقش تقویت کننده های اجتماعی در تربیت اخلاقی، در حالی که چه بسا آنها از ارزش حیات اخلاقی انسان بکاهند.
-
-
-
- افراط در نقش محیط و غفلت از انگیزه ها و عوامل درونی .
- محدود انگاری دامنه لذات و منافع به امورنازل حیات مادی بشر (باقری،۱۳۷۷، ص۱۷۲-۱۶۳).
نتیجه گیری
هر کدام از مکاتب تربیتی بشری با محدودیتها و چالشهایی جدی مواجهند. روند عملکرد این مکاتب برای یافتن راه صحیح تربیت اخلاقی، روندی مبتنی بر آزمون و خطا و توأم با افت و خیزاست که با هر خطا، حیات اخلاقی نسلی را از بین می برد و فاجعه می آفریند.
نیز حوزه عملکرد این مکاتب، از حوزه زندگی مادی بشر فراتر نمی رود؛ چنانکه فضیلت ارسطویی مبنایی برای تعریف، جز آرای محموده، و رسالتی برای انجام، جز تأمین سعادت مادی جامعه ندارد و در نحوه تربیت اخلاقی، به پیامد گروی روی می آورد، نیز وظیفه گرایی کانت، ضمن تکیه صرف بر امر تعلیم و نادیده انگاشتن اموری چون ضرورت تزکیه نفس، نقطه اوج تنزه اخلاقی بشر را در خود پیروی می جوید و از پرواز در افق های برتری چون خدا پیروی بازمی ماند؛ همچنین مکتب منفعت گرایی، انسان را صرفاً حیوانی می بیند که حتی در رفتارهای مؤمنانه و دگردوستانه، در پی منفعت شخصی و هواهای نفسانی خویش است لذا در تربیت مبتنی بر عوامل تقویت کننده بسنده می کند.
محصول و ثمره راهکارهای تربیتی این مکاتب، انسان امروزین است که انسانیت را انسانیت نام می نهد و روز به روز بر انحطاطش افزوده می شود(اسکینر، ۱۳۷۰، صص ۲۵-۲۲).
با توجه به بررسی نظریات تحقیق می توان گفت: با توجه به تعاریفی که از تربیت و اخلاق شد؛ از یک نظر می توان اخلاق را یکی از ارکان اساسی تربیت دانست یعنی وصول به هدف تربیت بدون اخلاق اجتناب ناپذیر است، و از نظر دیگر کسی را می توان تربیت شده نامید که از رذایل دور و متصّف به فضایل اخلاقی باشد. گرچه این اصل شرط کافی برای تربیت نیست اما شرط لازم هست ؛ یعنی درست است که تربیت آن ها با داشتن فضایل اخلاقی تکمیل نمی شود اما بی اخلاق نیز تربیت معنایی ندارد.
از دید دیگر می توان اخلاق را ثمره و نتیجه تربیت دانست. پس کسی که تربیت شده ترجیحاً رعایت اخلاق را نیز می کند، اما باز هم نمی توان اخلاق را تنها ثمره تربیت دانست، رشد ابعاد دیگر تربیت، مانند تفکر، عاطفه و غیره هر چند با اخلاق بی ارتباط نیست اما به طور مستقیم امری اخلاقی به حساب نمی آیند ؛ بنابراین تربیت از اخلاق کلی تر است و اخلاق زیر مجموعه تربیت قرار می گیرد. برای تربیت و اخلاق تفاوت های ذکر می کنند مانند اینکه اخلاق خاص انسان است و تربیت حیوان را هم شامل می شود. اخلاق تقدس دارد اما در تربیت قداستی نیست که با توجه به تعاریفی که ما از تربیت داشتیم، ایم مباحث مصداقی ندارد (حسینی دهشیری، ۱۳۷۰، ص ۶۸).
در مورد تربیت اخلاقی می توان چنین بیان کرد : در اکثر گفته ها و نظرات عالمان محققین و بزرگان تربیت اخلاقی چنین است ابتدا پرورش قوای ادراکی و عقلانی یعنی فرد خوب را از بد تشخیص دهد و بعد ایجاد انگیزه و تمایل برای عمل به خوبی باشد و در ضمن در فرد تمام فضائل و ارزش های انسانی تجلّی یابد. پس اول شناخت صحیح و بعد عمل کردن بر اساس شناخت صحیح است ؛ پس تربیت اخلاقی همان شکوفا سازی استعدادهای نهفته انسان ولی در جهت صحیح که همان انسان کامل و جهت کمال به سوی خداست.
چکیده پژوهش ها و مقاله های انجام شده در ایران
بررسی برخی از سوابق پژوهش های انجام شده در قالب پایان نامه ها و مقاله ها مبین آن است که این پژوهش ها را می توان نیز به پنج گروه تقسیم کرد :
گروه اول : پژوهش هایی که در مورد تربیت، تربیت و نهج البلاغه است.
گروه دوم : پژوهش هایی که در مورد اخلاق، اخلاق و نهج البلاغه است.
گروه سوم : پژوهش هایی که در مورد تربیت اخلاقی، تربیت اخلاقی و نهج البلاغه است.
گروه چهارم : پژوهش هایی که با محوریت نهج البلاغه انجام شده است.
گروه پنجم : پژوهش هایی که در زمینه تربیت، اخلاق و تربیت اخلاقی که در خارج انجام شده است.
پژوهش های گروه اول
۱– قاسمی پور اناری (۱۳۹۰) در پایان نامه کارشناسی ارشد خود تحت عنوان «شناخت شناسی درالمیزان و استلزامات تربیتی آن» چنین می گوید : با توجه به نظر علامه طباطبائی آراستن نفس به تقوا، تزکیه نفس و تربیت آن به تربیتی صالح است، که مایه زیادتر شدن آن، و بقای آن است وضع نفس در فسق و فجور بر خلاف وضعی است که در صورت تقوا دارد. پس تزکیه آن جناب (حضرت محمد(ص)) مردم را به معنای آن است که ایشان را به نموی صالح رشد دهد، اخلاق فاضله و اعمال صالحه را عادتشان کند، در نتیجه در انسانیت خود به کمال برسند، و حالشان در دنیا و آخرت استقامت یابد، سعید زندگی کنند و سعید بمیرند» (المیزان ج ۱۹، ص۴۴۷).
۲ – افکوسی (۱۳۹۰) در پایان نامه کارشناسی ارشد خود تحت عنوان «تربیت در غرر الحکم» چنین بیان می کند: در هستی شناسی امام علی (ع) توجه به خالق هستی و کسب رضایت او، شناخت انسان به عنوان محور تربیت که شناخت ظرفیت ها و توانایی های انسان و پرورش عقل در جهت کمال انسان، توجه به شناخت دنیا به عنوان جایگاه موقت زندگی او و توجه به آینده زندگانی و آینده نگری و به یاد مرگ بودن که اثرات تربیتی بسیاری دارد، انسان باید نسبت به خود و خدا شناخت بیشتری داشته باشد تا خود را به دنیای بی ارزش نفروشد و پستی ها را از خود دور کرده و به سمت کسب فضائل و مکارم اخلاقی برود و آنچه از دنیا مفید است بردارد و در ضمن انسان عاقبت اندیش باشد که در تربیت بسیار مهم است پس امام علی توصیه می کند برای اینکه تربیت انسان به بهترین نحو صورت گیرد و تمام ابعاد وجودی او رشد کند باید به موارد بالا که ذکر شد توجه کند.
۳ – یغمور (۱۳۹۰) در پایان نامه کارشناسی ارشد تحت عنوان «آموزه های تربیتی مفاتیح الجنان» چنین است : ویژگی های خدا، انسان، دنیا و مرگ را بررسی کرده است و در مورد تربیت انسان چنین بیان کرده است انسان ممکن الخطاست ؛ حریص است و موجودی ضعیف است، حریص بودن را در جهت آنچه باعث خیر و مصلحت فرد و اجتماع بکار برد. ممکن الخطا بودن را می توان با شناخت فرامین الهی و کسب معرفت نسبت به اوامر و نواهی پروردگار، و انسان با ارتباط با خداوند و توکل و تکیه زدن بر او ضعف خود را جبران کند.
۴ – موسوی نسب (۱۳۸۴) در تحقیقی با عنوان «قرآن، تربیت، رویکرد سلامت» اینگونه بیان می کند که اصل «پیشگیری» به عنوان یک اصل سلبی، بر بسیاری اصول تربیتی دیگر مقدم است، هم از نظر رتبه و هم از نظر زمان. مطالعه و بررسی متون الهی نیز چنین قضاوتی را تایید می کند ؛ چه آنکه «تقوی» به معنای اجتناب از موانع فساد، که روح تمام اخلاقیات اسلامی را تشکیل می دهد، در سراسر آموزه های قرآن و سنت موج می زند( به نقل از علوی، ۱۳۸۹، ص۲۰).
۴- قائمی مقدم (۱۳۸۵) در تحقیقی با عنوان «موعظه و نصیحت در قرآن» اینگونه نتیجه گرفت که با عنایت به آیات قرآن کریم، موعظه را می توان یکی از روش های تربیتی موثر نام برد. در این روش مربی از طریق انذار و ترساندن مخاطب از عواقب گناه، معصیت و عذاب دردناک اخروی و نیز بشارت دادن و امیدوار کردن او به نعمت ها و پاداش های الهی در دنیا و آخرت، متربی خود را به اطاعت خدا و انجام دستورات او فرا می خواند و از عصیان و نافرمانی خدا و دل دادگی به دنیا و پیروی هوای نفسانی بر حذر می دارد (به نقل از علوی، ۱۳۸۹، ص۲۱).
۶ – قائمی مقدم (۱۳۸۷) در تحقیقی با عنوان «روش تربیتی تذکر در قرآن کریم» اینگونه نتیجه گرفت که تذکر را می توان به عنوان یکی ار روش های تربیتی بر گرفته از قرآن دانست که طی آن مربی با گفتار و یا رفتاری خاص سعی می کند تا متربی را نسبت به آنچه که از یاد برده و یا از آن، غفلت کرده است و یا از آن بی خبر است و اطلاع از آن برای او لازم است، آگاه سازد و احساسات او را در قبال آن ها برانگیزد. از توصیه و سفارش، موعظه، تمثیل، ارجاع به گذشته خود و دیگران، مواجهه با وجدان، انذار، سختگیری و فشار غیر مستقیم، و برخورد قهری شدید می توان به عنوان شیوه های به کار گیری این روش نام برد.
یکی از روش های تربیتی که در قرآن بیان شده تذکر است، که مربی با رفتار و گفتار متربی را آگاه کند و شیوه هایی بر طبق این روش بیان کرده است: توصیه، موعظه، مواجهه با وجدان، انذار، برخورد قهری شدید، سختگیری.
۷– معین (۱۳۸۸) در پژوهشی با عنوان «راهکارهای تربیتی قرآن در شکوفایی انسان» به این نتیجه دست یافت که عوامل موکرد و شکوفایی انسان از دیدگاه قرآن را حیات طیبه، عمل صالح، عدالت گرایی، میانه روی و اعتدال، قانون گرایی، توحید باوری و ولایت مداری در نظرگرفت .
۸ – قطبی (۱۳۸۹) در تحقیقی تحت عنوان «راهبردهای قرآنی تربیت دینی» بیان کرد که راهبردهای در نظر گرفته عبارتنداز : تعظیم، تکریم، تبیین، و تبشیر و تحذیر که تعیین کننده جهت گیری فعالیت ها و اقدامات تربیتی هستند.
۹- علوی (۱۳۸۹) در پژوهشی تحت عنوان «تربیت در قرآن و نهج البلاغه» نتایج تحقیق خود را این چنین بیان می کند : نتایج تحقیق مبین آن است که قرآن و نهج البلاغه هر دو دارای آراء و نظرات قابل توجهی در خصوص ویژگی های خدا انسان، طبیعت، دنیا، و مرگ می باشند که می توان از آن ها به عنوان مبانی تربیت استفاده نموده و از آن ها اصول، رهنمودها و نکات تربیتی را به منزله استلزامات تربیتی مبتنی بر آن مبانی، استخراج و استنتاج نمود. با توجه به اینکه هدف غائی تربیت، سوق دادن مترّبی به سوی خدای واحد و یکتاست و مربی تلاش خود را می کند با توجه به مبانی تربیت که در بالا مطرح شد، متربی را به سوی کمال پیش ببرد.
۱۰ – بهروان (۱۳۸۸) در پژوهشی تحت عنوان «مقایسه مرگ اندیشی در نهج البلاغه و مینوی فرد و بهره های تربیتی آن» نتیجه های تربیتی اندیشیدن به مرگ را این چنین بیان می کند :
۱ – «آماده شدن آدمی برای مرگ و باز داشتن او از غفلت از مرگ و وسوه ی شیطان» (خطبه: ۶۳).
۲ – «مبادرت به انجام کارهای نیک و شتاب در آن ها» (حکمت : ۳۰).
۳ – «غرق نشدن در آرزوها و رویاهای دروغین» (خطبه :۱۱۳ و حکمت: ۹۸).
۴ – «بازداشتن از کارهای ناپسند» (خطبه: ۹۸).
۵ – «خوار کردن دل» (نامه ی :۳۱).
۶ – «غنیمت شمردن فرصت ها» (خطبه: ۷۵).
۷ – «آماده شدن برای سفر آخرت و آباد کردن جهان واپسین» (خطبه: ۲۳۰).
۸ – «بازداشتن آدمی از غفلت» (خطبه: ۶۳).
۹ – «رهنمون کردن آدمی، به سوی آنچه از جانب پروردگار خویش بدان مامور است»(خطبه: ۲۳۰).
۱۱ – جاویده کلاته جعفرآبادی (۱۳۸۵) مقاله ای تحت عنوان «تربیت عقلانی و تربیت معنوی در نهج البلاغه» هدف اصلی در این مقاله این است که جنبه ی عقلانی و معنوی دو ساحت مهم شخصیت آدمی را شکل می دهند. از دیدگاه امام علی (ع) عقل ثروت وجوی انسان و پشتیبان او در زندگی است ؛ امام علی (ع) معتقد است عقل حجت باطنی حیات فردی و اجتماعی انسان است و عقل را عامل نجات انسان، شرط تمییز حق از باطل و مایه بینایی آدمی می دانند و تربیت معنوی از ابعاد مهم شخصیت انسان است، ایمان به خدا، تقوی، عدالت، جهاد و پیروی از سیره پیامبر (ص) و ائمه اطهار از مهمترین جلوه های جنبه معنوی به حساب می آیند و مهمترین ابزار تربیت امام علی (ع) پیروی از سیره نبوی و ائمه معصومین می داند که وسیله رستگاری انسان است.
۱۲ – محمدی (۱۳۷۵) در پایان نامه کارشناسی ارشد خود تحت عنوان «بررسی تربیت اجتماعی از دیدگاه نهج البلاغه» اینگونه نتیجه گیری می کند که اولاً مفهوم تربیت اجتماعی از نظر نهج البلاغه متفاوت از سازگاری اجتماعی است. ثانیاً اهداف تربیت اجتماعی از دیدگاه نهج البلاغه متفاوت از اهداف سازگاری اجتماع باشند، ثالثاً روش های تربیت اجتماعی از دیدگاه نهج البلاغه متفاوت از روش های سازگاری اجتماعی هستند.
۱۳ – بهشتی و افخمی اردکانی (۱۳۸۶) در تحقیقی با عنوان «تبیین مبانی و اصول تربیت اجتماعی در نهج البلاغه» به این نتیجه رسیدند که تربیت اجتماعی مورد نظر علی (ع) انسان ها افرادی مسئولیت شناس و کمک کار خداوند بار می آورد و انسان را از هر گونه لطمه زدن به آحاد جامعه باز می دارد. تربیت اجتماعی در نهج البلاغه همان یادگیری برقراری رابطه صحیح با مردم و با خدا، بر کسب رضایت خدا می باشد. به عبارت دیگر، تربیت اجتماعی فرا گردی است که به فرد کمک می کند تا با ارزش های اجتماعی که فی نفسه معقول و مطلوب اند آشنا شده و با آن دسته از امور و ارزش ها و وظایفی که بر خلاف تربیت اسلامی است قطع رابطه کند.
۱۴ – عابدی (۱۳۸۵) در مقاله ای تحت عنوان «روش های تربیتی از منظر نهج البلاغه» در این مقاله روش هایی که در جهت خود سازی انسان بیان کرده است که عبارتنداز :
۱ – ارائه الگو و سر مشق به منظور آشنایی افراد با نمونه های عملی و مجسم آموزه ها.
۲ – موعظه و نصیحت به منظور هدایت و راهنمایی افراد.
۳ – امر به معروف و نهی از منکر به عنوان گامی در جهت نحوه ی انجام این امر مهم در جامعه.
۴ – عبرت گرفتن از سرگذشت اقوام در این امر و فراهم سازی یک کحیط مساعد تربیتی.
۵ – انتخاب همنشین و هدایت افراد در این امر و فراهم سازی یک محیط مساعد تربیتی.
۶ – اعمال پاداش برای رفتارهای مطلوب فرد و استفاده از تنبیه برای آگاه ساختن ایشان از خطای خویش.
۷ – ذکر مرگ و ایجاد روحیه عاقبت اندیشی در فرد.
۸ – عطوفت و مهربانی به منظور تحکیم رابطه عاطفی بین افراد.
۱۵ – عسکری زاده (۱۳۹۱) در پایان نامه کارشناسی ارشد خود تحت عنوان «تربیت در نهج البلاغه» به چنین نتیجه ای رسید که: تربیت یافته ی مکتب نبوی (ص) دنیا را مسافرخانه ای بداند که با طهارت و پاکیزگی در مهمانخانه آن، زندگی را با نرمی، مهربانی و اعتدال پیش ببرد و با تهذیب و تزکیه از پیروی هواهای نفس اجتناب ورزد و با پیروی از فرامین الهی خود را برای میقات با پروردگار خویش آماده سازد.