نواقص قانون فرزندخواندگی و ضرورت اصلاح آن
با توجه به کاستی هایی که قانون قدیم فرزندخواندگی داشته است دستگاه حقوقی و نهادهای اجتماعی مرتبط با این امر تصمیم به اصلاح و کامل کردن این قانون گرفتند که به نوعی شرایط بهتری را برای فرزندخوانده فراهم کنند، هرچند که این قانون جدید باز هم نواقص و کمبود هایی دارد ولی نسبت به قدیم اصلاحاتی صورت گرفته است و البته با این وجود باز هم منتقدانی در عرصه های مختلف دارد .
قانون فرزند خواندگی از قانون کلان حمایت از کودکان بدون سرپرست مصوب سال ۱۳۵۳ ریشه میگیرد که در زمان خودش کاربرد خوبی داشت. آن زمان تعداد کودکان بیسرپرست در کشور زیاد نبود. اصالت قانون مصوب سال ۱۳۵۳ بر فرزندخواندگی استوار نبود. وقتی تمام مفاد این قانون را میخوانیم فقط در یک مورد از مواد این قانون ۱۷ مادهای به فرزند خواندگی اشاره شده است. اصل بحث این قانون سرپرستی بچهها است نه بحث فرزندخواندگی. اما بر اساس آن قانون حکم فرزندخواندگی صادر میشد. در این قانون لفظ فرزندخواندگی به کار نرفته اما در همین حال روش های فرزندخواندگی و شرایط کودکان بی سرپرست و متقاضیان بیان شده است (اسفندانی 1392،11).
نکته دیگر وضعیت کودکان بدسرپرست بود. زمانی که قانون مصوب سال ۱۳۵۳ تصویب شد، کودکان بیسرپرست به مفهوم عام فرهنگی به معنای کودکی بود که فاقد پدر، مادر و جد پدری باشد و شرایط واگذاری سرپرستی به صورت دایم به افراد واجد شرایطی را که در قانون ذکر شده بود، داشته باشد. بر اساس قانون قبلی درصد کمیاز بچه ها شرایط رفتن به خانواده را داشتند اما تعداد زیادی از این بچهها دچار مشکل بودند. بچههایی که والدین و یا جد پدری در کنارشان بود اما صلاحیت نگهداریشان را نداشت و باید از آن ها در مراکز و موسسات نگهداری میکردند؛ کاری که با یکی از اصول حقوق بشر در دنیا تضاد اصلی دارد.
در حال حاضر فرزندانی وجود دارند که پدر و مادر و جد پدری آنان زنده هستند اما به دلایل گوناگون تمایلی به نگهداری از فرزند یا فرزندانشان ندارند. عده ای از والدین نیز هستند که به دلایل گوناگون از جمله اعتیاد یا محکومیت طولانی شرایط سرپرستی فرزند خود را نداشته و دادگاه حکم سلب مسؤولیت نگهداری از فرزندشان را تأیید کرده است.با توجه آمار های منتشر شده از مجموع ۱۵هزار کودک تحت سرپرستی سازمان بهزیستی، فقط ۱۵ تا ۲۰ درصدشان شرایط قانونی فرزند خواندگی را دارند و حدود ۸۰ درصد آنان به دلیل داشتن پدر و مادر یا جد پدری قابل واگذاری به متقاضیان واجد شرایط نیستند. یکی دیگر از نقایص قانونی نیازمند اصلاح، افزایش سن کودکان از ۱۲ به ۱۴ سال است. همچنین تلاش میشود کودکانی که به فرزندخواندگی پذیرفته میشوند طبق قانون از مزایای ارث نیز برخوردار شوند.علاوه بر این امروزه زنانی در جامعه وجود دارند که تنها زندگی میکنند و آمادگی سرپرستی کودکی را نیز دارند اما طبق قانون امکان واگذاری سرپرستی کودک به آنان وجود ندارد. بر اساس قانون قبلی زنان و مردانی که ۵ سال از زندگی مشترک آنها گذشته و صاحب فرزند نشده بودند میتوانستند فرزندخوانده بگیرند. اما در قانون جدید خانوادههایی که یک فرزند هم دارند یا زنان و دختران مجرد هم میتوانند فرزندخوانده داشته باشند.
اصلاحات جدید در قانون پیشین حمایت از کودکان بدون سرپرست مصوب ۱۳۵۳ در مورد محرمیت سرپرست با فرزند تحت سرپرستی، هیچ سخنی گفته نشده است؛ خواه مثبت یا منفی. اما فرق میان این قانون با قانون جدید مصوب ۱۳۹۲ در این است که جامعه حقوقی کشور این سکوت را به معنای نظر مخالف میگرفت و دستکم به اینکه ازدواج با فرزندخوانده جایز دانسته نشده، راضی و خوشبین بود. به ویژه که قانون مصوب ۱۳۵۳، در مورد یکی دیگر از آثار مورد بحث یعنی ارث بردن کودک تحت سرپرستی، صراحتاً نظر مخالف داده است. بنابراین در حالی که میتوانست در مورد محرمیت نیز چنین کند و بگوید که ازدواج میان سرپرست و فرزند تحت سرپرستی جایز است، این کار را نکرده و سکوت اختیار کرده است. قانون جدید شرایط فرزندپذیری را دشوارتر و مبهمتر کرده است و کودکان بدسرپرست را در چنبرهی قدرت ولی قهری قرار داده است و بر خلاف ادعایی که طراحان این قانون دارند، امکان واگذاری سرپرستی کودکان بیشتری نسبت به قانون مصوب ۱۳۵۳ وجود ندارد. این بخشی از ماجرا است. قانون جدید امنیت روانی خانوادههای فرزندپذیر را نیز به خطر انداخته است. مهمترین مسئله درج موضوع فرزندخواندگی در شناسنامه کودک و والدین جدید وی است. سادهتر شدن امکان فسخ سرپرستی و اجازه دادستان برای خروج کودک از کشور از جمله این موارد است.