این دیدگاه در دهه ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰ پایهگذاری شد و توسط مایکل وایت و دیوید اسپتون توسعه یافت. فرض بنیادین این دیدگاه بر این نکته مبتنی است که رهایی از مشکلات مستلزم تغییر روایت زندگی افراد است. عناصر تعیینکننده جریان و روند مشکلات در گرو زاویهایاست که هر فرد برای نگریستن به آن بر میگزیند. بعبارتی اینکه افراد چگونه مشکلات را در نظر می گیرند و چه کارهایی در مواجهه با آن انجام می دهند مسیر مشکلات را تعیین می کند. مشکلات وقتی ایجاد میشوند که انسانها قصه زندگیشان را غمگینانه مینویسند. روایتدرمانی وجود خارجیدادن به انگیزه های ذهنی و برملا نشده هر مراجع از طریق تمرکز بر فرایند جداسازی خویشتن از مشکلات و از فرضیات احتمالی است (حسینی، ۱۳۸۹).
۲ -۲-۴-۲-۵- رویکرد مشکلمدار مک مستر
به بعد توانایی حل مشکلات در سطحی توجه می شود که کارکرد کارآمد خانواده را حفظ کند. به یک مشکل خانوادگی، به عنوان مسئلهای که تمامیت و یکپارچگی و قابلیت کارکردی خانواده را تهدید می کند، نگریسته می شود. مشکلات به دو نوع ابزاری و کارآمد تقسیم می شود. مشکلات ابزاری شامل مراحل گسترده درمان بر روی مشکلات ویژه سازمان خانواده است و مستلزم درگیری مستقیم فرد فرد اعضاء در شناسایی، روشنگری و حل این مشکلات است (نیکولز و شوارتز، ۱۹۹۱).
۲-۲-۴-۲-۶- مدل کایرین[۸۸]۲، ماگویری[۸۹]۳ و هرلبوت[۹۰]۴
این مدل نیز مدلی است که با هدف جمع آوری اطلاعات مربوط به زمینه خانواده شروع می شود و در نهایت اعضاء را تشویق می کند تا بر اساس زمینه خانوادگی خودشان مشکل را حل کنند. در مرحله اول به شناسایی مشکل تأکید می شود. این موضوع بررسی می شود که مشکل فعلی چیست؟آیا تاکنون وضعیتی مشابه این وضع در خانواده رخ داده است؟ چه کسی یا چه کسانی باید درگیر در حل مشکل شوند؟ چه کسی باید تصمیم نهایی را بگیرد؟ این سوالات باعث میشوند اطلاعاتی درباره وضع موجود به دست آید. اگر بیشتر اعضای خانواده موضوعات یکسانی را گزارش دهند، مشکل اصلی مشخص می شود. سپس راه حلها ارائه میشوند و از اعضاء خواسته می شود تا راه حلهای مناسب وضع خانوادهشان را ارائه دهند (کایرین، ماگویری و هرلبوت، ۱۹۹۶).
۲-۲-۴-۲-۷- مدل فوکِس[۹۱]۱
مدل فوکِس مدلی مبتنی بر پنج مرحله است که جهت حل مشکل به کار گرفته می شود و به افراد کمک می کند تا برای حل مشکل به توانایی ها و دانستنیهای خودشان متکی باشند (کاریلو[۹۲]۲، ایلوت[۹۳]۳ و شوچاک[۹۴]۴، ۲۰۰۱). در این مدل برای حل مشکل این مراحل طی میشوند.
۱- واقعگرایی/ تعریف مشکل: در این مرحله مشکل توصیف و به اجزاء کوچک و به قسمت های قابل کنترل تجزیه می شود. تمامی حقایق قابل دسترسی درباره مشکل جستجو می شود. درباره مشکل به سوالات چه کسی، چه چیز، چه وقت، کجا، چرا و چگونه پاسخ داده می شود و برای هر جزء از مشکلات، اهداف قابل حصول تعیین می شود.
۲- خوشبینی/ جهتگیری مثبت: هدف این مرحله ایجاد الگویی از احساس خوشبینی جهت حل مشکل است. در واقع در این مرحله وظیفه اصلی تلقین این باور است که خود افراد به اندازهای ماهر هستند تا مشکل را حل کنند. با این کار انگیزش افراد جهت حل مشکل افزایش مییابد.
۳- خلاقیت/ ایجاد راه حلهای ممکن: این بخش به بمباران ذهنی در زمینه ایجاد راه حلهای همهجانبه معروف است. در این بخش از فرایند مشکل، افراد آموزش میبینند تا بدانند که برای حل هر مشکل راه حلهای بسیاری می تواند وجود داشته باشد.
۴- درک و فهم/ تصمیم گیری: از این مرحله به عنوان گام «توقف و تفکر» نام برده می شود. در این مرحله هر یک از راه حلهای فهرستشده بر اساس اصول به کارگیری، میزان حصول به نتیجه، تناسب با مشکل، هماهنگی بین طرفین، موانع و مشکلات اجرایی امتیازدهی و رتبه بندی میشوند.
۵- حل/ به کارگیری و تأیید: عمل به راه حل انتخابشده، به کارگیری آن و سپس ارزیابی اینکه با اجرای راه حل نتایج واقعی حاصل شده یا نه و همچنین مقایسه با نتایجی که انتظار میرفت (کاریلو، ایلوت و شوچاک، ۲۰۰۱).
۲-۳- پیشینه پژوهشی
۲-۳-۱- پژوهشهای انجام شده مرتبط با موضوع در ایران
۲-۳-۱-۱- عملکرد ازدواج
در پژوهشی که با هدف بررسی تأثیر ناکارآمدی خانواده بر افسردگی دختران انجام شد، ۱۶۷ نفر از دانش آموزان دختر دوره راهنمایی شرکت داشتند. نتایج نشان داد که بین افسردگی و کارکرد سالم خانواده همبستگی منفی وجود دارد (نیکوگفتار، ۱۳۹۱). در پژوهشی عملکرد ازدواج به عنوان متغیر پیشبین برای میزان سازگاری زناشویی در سه قوم فارس، بختیاری و کرد مورد بررسی قرار گرفت. ۳۰۰ زوج از اقوام فارس، بختیاری و کرد در پژوهش شرکت کردند. نتایج تحلیلها نشان داد که بین سه قومیت در متغیرهای ابراز عاطفی، فرزندپروری، اقتصاد و مسائل مالی، ارزشها، عملکرد کلی و همچنین عملکرد ازدواج تفاوت معنیدار وجود دارد. مؤلفه های ارتباط، نقش، اقتصاد و مسائل مالی، خانواده و دوستان و عملکرد کلی برای توافق، مؤلفه های نقش، خانواده و دوستان و عملکرد کلی برای توافق و مؤلفه های نقش، خانواده و دوستان برای رضایت دارای توان پیش بینی معنیدار هستند. عملکرد ازدواج بر اساس متغیرهای تعداد فرزند و درآمد دارای تفاوت معنیدار بود (بهارلو، ۱۳۸۹). در پژوهشی با هدف بررسی آموزش مهارت های زندگی بر بهبود عملکرد خانواده زنان دارای همسر معتاد صورت گرفت. یافته ها نشان دادند که آموزش مهارت های زندگی به زنان دارای همسر معتاد، پاسخگویی عاطفی، همراهی عاطفی، کنترل رفتار و حل مسئله را به طور معنیداری افزایش داده است. در حالی که در جنبه دیگر عملکرد خانواده ارتباط و نقش تأثیر معنیداری نداشته است (پورقاسمی، ۱۳۸۹). موسوی، مرادی و مهدوی هرسینی (۱۳۸۴)، در پژوهشی که با هدف بررسی اثربخشی رویکرد خانوادهدرمانی ساختاری در کاهش تعارضات زناشویی و والدینی، افزایش رضایت زناشویی و بهبود عملکرد خانواده کودکان مبتلا به اضطراب جدایی انجام دادند، ۳۸ خانواده با حداقل یک فرزند مبتلا به اختلال اضطراب جدایی را بررسی کردند. نتایج نشان داد که خانوادهدرمانی ساختاری موجب تقویت رضایت زناشویی و بهبود عملکرد خانواده می شود.