هر چند که گزارش های قبلی بر وجود مشکلات روانی در والدین کودکان تاکید کرده اند اما مشکلات شخصیتی والدین کودکان عقب مانده ذهنی بررسی جامعی انجام نشده است. اما با توجه به نتایج مطالعات قبلی بنظر می رسد که وجود استرس مداوم ناشی از ابتلا فرزند به عقب ماندگی ذهنی، احتمال بروز علایم و حتی اختلالات شخصیتی در والدین کودکان عقب مانده ذهنی را افزایش می دهد. چنانچه مجومدار[۱۱]، سیلواپریرا[۱۲] و فرناندز[۱۳] (۲۰۰۵) کوهسالی و همکاران (۱۳۸۷) گزارش کرده اند که والدین کودکان عقب مانده ذهنی نسبت به والدین کودکان کنترل بهنجار از اضطراب و استرس بیشتری برخوردار هستند. همچنین مطالعه بن تابت[۱۴] و همکاران (۲۰۱۳) حاکی از آن است که مشکلات خلقی و اضطرابی در والدین کودکان دارای مشکلات ناتوانی بیشتر است و از کیفیت زندگی پایین تری برخوردارند. تحقیق بحرینیان و همکاران (۱۳۹۱) حاکی از آن است که مادران کودکان عادی افردی خویشتن دارتر در حالی که مادران دانش آموزان عقب مانده ذهنی افرادی مهربان، محتاط، کمرو، منزوی، مضطرب، هیجانی تر، دلمشغول، تنیده و دارای تنش عصبی بیشتری هستند. همچنین گزارش شده است که مادران دارای دختر عقب مانده ذهنی نسبت به مادران دختران عادی سازگاری اجتماعی کمتری (کوهسالی و همکاران (۱۳۸۶، ۱۳۸۷) و نشخوار ذهنی بیشتر برخوردار هستند (آقابابایی، استکی آزاد و عابدی، ۱۳۹۲).
با توجه به شیوع بالای عقب ماندگی ذهنی در کودکان و اهمیت ایجاد بستر خانوادگی و همچنین آموزشی مناسب برای کودکان عقب مانده ذهنی، در کنار ایجاد زندگی توام با آرامش برای والدین و خانواده ها اهمیت دارد که حصول چنین هدفی به شناخت دقیق نیمرخ شخصیتی والدین نیازمند است. در حالی که مطالعات اندکی درباره شدع علایم و اختلالات شخصیتی والدین کودکان عقب مانده ذهنی وجود دارد. بر این اساس، تحقیق حاضر با هدف مقایسه نیمرخ روانی والدین با و بدون کودک عقب مانده ی ذهنی براساس پرسشنامه چند محوری میلون صورت گرفته است.
۳-۱ اهمیت و ضرورت پژوهش
یکی از مهمترین لوازم سلامت روانی، وجود محیط خانوادگی سالم است. این محیط زندگی را باید طوری تنظیم کرد که هرچند بهبود وضع افراد موثر نباشد لااقل موجب تخریب آنها نگردد. در جامعه اعتقاد بر این است که حمایت از نظام اجتماعی خانواده، حمایت از همه اعضای آن است. بر این اساس، خانواده کودک عقب مانده ذهنی به لحاظ داشتن کودکی متفاوت از سایر کودکان مشکلات فراوانی در زمینه نگهداری، آموزش، تربیت، آنها روبه رو است و این مسایل همگی بر والدین فشار وارد می کند که سبب برهم خوردن آرامش و یکپارچگی خانواده می شود و در نتیجه انطباق و سازگاری آنان را تحت تاثیر قرار می دهد (اصانلو، ۱۳۹۰). بر این اساس بررسی مشکلات شخصیتی والدین دارای عقب ماندگی ذهنی به شناخت بیشتر این خانواده ها و برنامه ریزی برای کمک به آنها مفید می باشد.
با اینکه گزارش های قبلی حاکی از آن است که والدین کودکان عقب مانده ذهنی در مقایسه با والدین کنترل بهنجار از مشکلات روانی بیشتری رنج می برند (چاندورکار[۱۵] و چاکرابورتی[۱۶]، ۲۰۰۰). اما در رابطه با وضعیت علایم اختلالات شخصیت والدین پزوهش خیلی اذندکی صورت گرفته است و بیشتر پژوهش ها شخصیت سالم در والدین را بررسی کرده اند و نیمرخ شخصیتی مختل (اختلالات شخصیتی) بررسی نشده است. چنان که بحرینیان، حاجی علیزاده، ابراهیمی، هاشمی گرجی (۱۳۹۱) گزارش کره اند که مادران کودکان عقب مانده ذهنی در عوامل شخصیتی کتل، ادوار خویی، برونگرایی، ادوار خویی متهورانه، کولی گری- رغبت های عملی، بی اعتمادی اضطراب آمیز، تنش عصبی در مقایسه با مادران کودکان عادی در سطح بالاتری قرار داشته اند. همچنین مادران کودکان عقب مانده ذهنی در عوامل شخصیتی هوش عمومی، پایداری هیجانی با نیروی منف خلق استوار، و مهار کردن اراده و پایداری خلق و خو نسبت به مادران کنترل بهنجار از نمرات کمتری برخوردار بودند. به عبارت دیگر مادران کودکان عادی اصولی، باهوش تر و خویشتن دارتر در حالی که مادران دانش آموزالن عقب مانده ذهنی افرادی مهربان، محتاط، کمرو، منزوی، مضطرب، هیجانی تر، دلمشغول، تنیده و دارای تنش عصبی بیشتری هستند.
از آنجائی که خانواده های کودکان عقب ماندگی ذهنی بخش زیادی از افراد اجتماعی را شامل می شوند اما مطالعه خیلی اندکی برای شناخت این گروه اجتماعی و افرادی که بواسطه عقب ماندگی ذهنی کودکان دچار مشکل هستند انجام شده است. لذا توسعه شناخت در این باره، نیازمند انجام پژوهش های جدید در این باره می باشد.
وجود کودک معلول و عقب مانده ذهنی در روابط خانوادگی تغییر های ایجاد می کند. اگر معلولیت شدید باشد یا کودک دارای معلولیت چندگانه باشد، این تغییرات شدیدتر خواهند بود. معمولاً اولین واکنش والدین در مقابل ناتوانی کودک، ضربه ی روانی است که می تواند حالت هایی همچون یاس و ناامیدی، غمگینی ،افسردگی ،احساس تنهایی، ترس، خشم، ناکامی و جا خوردن احساس نابودی، گیجی، تردید در همه چیز و احساس افتادن در تله ای که راه فراری از آن نیست، در پی داشته باشد (هالاهان و کافمن، ۱۹۹۳، ترجمه جوادیان ۱۳۸۳). به تدریج که کودک بزرگتر می شود والدین دل مشغول استقلال کودک کم توان ذهنی می شوند که ممکن است برای مدت طولانی ادامه پیدا کند و متاسفانه نمی توان به راحتی بر آن غلبه کرد (درکه ایلامی، ۱۳۸۶). لذا شناخت دقیق از مشکلات والدین و نیمرخ روانی آنها به صورت بررسی اختلالات شخصیت به توسعه علمی و در نهایت کمک به آنها مفید خواهد بود.
در جریان تربیت کودک، والدین معمولاً حسن تفاهم دارند و کودک خود را می پذیرند در حالی که موضوع در خانواده کودک کم توان ذهنی و معلول پیچیده و مشکل تر است عقب ماندگی و کم توانی ذهنی کودک و کندی رشدی و نیاز به امکانات ویژه برای مراقبت از او دارد و شاید آرامش خانوادگی را به هم بزند. علاوه بر این رابطه ی کودک کم توان ذهنی و والدین ممکن است بر اثر جدایی کودک از افراد هم سن و سال و مراقبت دراز مدت والدین از وی خدشه دارگردد (میلانی فر، ۱۳۹۱). رابطه ای میان کودک کم توان ذهنی و خانواده نه تنها پیچیده تر از رابطه ای میان کودک عادی و خانواده است بلکه به مراتب سخت تر نیز می باشد (هالاهان و کافمن، ۱۹۹۳، ترجمه جوادیان ۱۳۸۳).
واکنش های والدین در برابر معلولیت فرزند و داشتن کودک کم توان ذهنی بطور معمول عبارت است از: از دست دادن عزت نفس، داشتن احساسات متضاد و دوگانه، افسردگی، احساس حقارت و بهداشت روان پایین سردرگمی و شوکه شدن والدین دارای فرزند ان معلول احساس گناه و فروپاشی خانواده به ویژه مادر و تجربه استرس بیشتر در والدین کم توان ذهنی نسبت به والدین عادی در تحقیقات مختلف و متعدد گزارش شده اند. والدین نه تنها نسبت به فرزند عقب مانده ذهنی خود واکنش عاطفی نشان می دهند. فشار گروه ها خواه واقعی باشد خواه غیرواقعی، اغلب والدین را به کناره گیری از تماس های عادی اجتماعی شان وادار می سازد. خانواده بی اختیار گوشه گیر می شود و به دلیل افزایش این طرد اجتماعی و گوشه گیری، والدین تمایل به تمرکز دائمی و بیش از حد بر فعالیت های کودک پیدا می کنند. این افزایش توجه و تمرکز به ناتوانی های کودک، موجب بروز اختلالات شخصیتی و روانی در والدین می گردد (اشکان، ۱۳۹۳).
در این تحقیق نیمرخ روانی والدین کودکان عقب مانده ذهنی با در نظر گرفتن وجود الگوهای شخصیتی معیوب، پرسشنامه میلون سه در نظر گرفته شد. نیم رخ های شخصیتی که توسط مقیاس آزمون میلون سه بیان می شود شامل اختلال شخصیت اسکیزوئید، دوری گزین، افسرده، وابسته، نمایشی، خود شیفته، ضد اجتماعی، دیگر آزار، وسواسی، منفی گرا، تهاجمی، خود آزار، اسکیزوتایپال، مرزی، پارانویید و اختلال های بالینی شبه جسمی، مانیک، افسرده خویی، وابستگی به الکل و مواد مخدر، اختلال استرس پس از ضربه، اختلال هذیانی و افسردگی اساسی می باشد (شریفی، ۱۳۸۶). از آنجایی که آزمون میلون سه ابعاد گسترده ای از مشکلات روانی و شخصیتی را ارزیابی می کند می تواند نگاه جامع تری نسبت به وضعیت روانی افراد ارائه نماید.
بنابراین در جمع بندی کلی از اهمیت و ضرورت، این تحقیق از دو جنبه حائز اهمیت است. از بعد نظری این تحقیق می تواند پیرو پژوهش های قبلی باشد که در صدد شناخت بیشتر نیمرخ روانی والدین کودکان عقب مانده ذهنی است (کوهسالی، کریملو و میرزمانی، ۱۳۸۷؛ نامجویان شیرازی و کشاورز، ۱۳۹۲؛ بحرینیان، حاجی علیزاده، ابراهیمی و هاشمی گرجی، ۱۳۹۱). از طرفی، از یافته های این تحقیق می توان در مراکز بالینی برای کمک به خانواده ها و والدین دارای کودک عقب مانده ذهنی استفاده کرد.
۱-۴- اهداف تحقیق
۱-۴-۱- هدف کلی: مقایسه نیم رخ روانی والدین با و بدون کودک عقب مانده ی ذهنی براساس پرسشنامه چند محوری میلون
۱-۴-۲- اهداف اختصاصی
۱ . مقایسه نیم رخ شخصیتی والدین دارای کودک عقب مانده دختر با والدین دارای کودک عقب مانده ذهنی پسر
۲ . مقایسه نیم رخ شخصیتی مادران کودکان عقب مانده ذهنی با پدران کودکان عقب مانده ذهنی
۱-۵- سوال های تحقیق