لذا سؤال اساسی پژوهش این بود که “آیا مؤلفه های بیگانگی روانی ملوین سیمن و کیفیت دلبستگی بر پیدایش و گسترش خرابکاری در بین دانشآموزان شهر فسا اثر میگذارند؟". با توجه به اینکه ازخودبیگانگی روانی و کیفیت دلبستگی بر خرابکاری تأثیر میگذارند، بنابراین هدف اصلی این پژوهش بررسی رابطۀ بین متغیرهای ازخودبیگانگی روانی و کیفیت دلبستگی با خرابکاری در بین آزمودنیها میباشد. بر این اساس، فرضیاتِ اصلیِ این پژوهش به قرار زیر بودند:
پیشبینی میشود، بین احساس ازخودبیگانگی روانی و خرابکاری رابطۀ معنیداری وجود دارد.
پیشبینی میشود، بین کیفیت دلبستگی به مادر و خرابکاری رابطۀ معنیداری وجود دارد.
پیشبینی میشود، بین کیفیت دلبستگی به پدر و خرابکاری رابطۀ معنیداری وجود دارد.
پیشبینی میشود، بین کیفیت دلبستگی به همسالان و خرابکاری رابطۀ معنیداری وجود دارد.
پیشبینی میشود، بین جنسیت و خرابکاری تفاوت معنیداری وجود دارد.
پر واضح است که هر یک از این فرضیه ها با توجه به ابعاد و خردهمقیاسها به فرضیه های جزئیتری تقسیم شدند و مجموعِ این فرضیه ها به سمت اعتباریابی عوامل مؤثر بر خرابکاری خواهند رفت و نشان خواهند داد که آیا رویکردِ ملوین سیمن و بالبی میتواند فضای فرهنگی-اجتماعی جامعۀ ایران در نسبت با پدیدۀ خرابکاری را تبیین کند.
روش پژوهش با توجه به هدف پژوهشی، روش توصیفی از نوع همبستگی است. آزمودنیها دانشآموزان سال سوم دبیرستان شهر فسا در سال تحصیلی ۹۳-۹۲ به تعداد ۳۲۰ نفر هستند که با روش نمونهگیری خوشه ای چندمرحلهای گزینش شدند.
داده های مربوط به متغیر ازخودبیگانگی روانی با پرسشنامۀ ازخودبیگانگی روانی سیمن برای دانشآموزان دبیرستانی جمعآوری شدند. اطلاعات کیفیت دلبستگی به والدین به کمک سیاهۀ دلبستگی به والدین و همسالان آرمسدن و گرینبرگ جمعآوری شدند. شاخصهای خرابکاری آزمودنیها نیز از طریقِ اجرای پرسشنامۀ خرابکاری (نسخۀ استفاده شده توسط نیکاختر و سهامی و احمدی) استخراج شدند.
برای تحلیل آماری داده های پژوهش از آمار توصیفی (شاخصهای پراکندگی) و از آمار استنباطی (ضریب همبستگی پیرسون، تحلیل رگرسیون، و آزمون T) استفاده شده است و این تحلیلها به وسیلۀ نرم افزار Spss نسخۀ ۱۹ انجام شدند.
۵-۲٫ پاسخ به فرضیات پژوهش
در این قسمت از پژوهش، رابطه هر کدام از متغیرهای مستقل با متغیر وابسته مورد ارزیابی قرار خواهد گرفت.
یافته های این پژوهش در مورد ازخودبیگانگی روانی و خرابکاری عبارتند از:
بین احساس بیقدرتی با خرابکاری و هر سه بُعدِ آن، رابطۀ مثبت و معنیداری وجود دارد.
بین احساس بیهنجاری با خرابکاری و هر سه بُعدِ آن، رابطۀ مثبت و معنیداری وجود دارد.
بین احساس بیمعنایی با خرابکاری و هر سه بُعدِ آن، رابطۀ مثبت و معنیداری وجود دارد.
بین احساس انزوای اجتماعی با خرابکاری و هر سه بُعدِ آن، رابطۀ مثبت و معنیداری وجود دارد.
بین احساس تنفر از خویشتن با خرابکاری و هر سه بُعدِ آن، رابطۀ مثبت و معنیداری وجود دارد.
بین احساس از خودبیگانگی روانی با خرابکاری و هر سه بُعدِ آن، رابطۀ مثبت و معنیداری وجود دارد.
این یافتهها نشان میدهد که احساس بیقدرتی، احساس بیهنجاری، احساس بیمعنایی، احساس انزوای اجتماعی، احساس تنفر از خویشتن و احساس ازخودبیگانگی روانی، با خرابکاری در هر سه بُعد رابطه وجود دارد که با یافته های فروم (۱۳۶۸)، زیمباردو (۱۹۶۹) و سیگل (۱۹۹۸) همخوانی دارد. به عبارت دیگر این پژوهش نشان داد ازخودبیگانگی روانی بر میزانِ خرابکاری در بین آزمودنیها تأثیر میگذارد و یافته های قبلی را تأیید میکند.
فرضیۀ نخست
احساس بیقدرتی، به عنوان اولین متغیر با خرابکاری و هر سه شیوۀ عملیاتی شده آن رابطۀ مثبت و معنیداری دارد و در هر چهار مورد، رابطه آن ها در سطح ۹۹ درصد اطمینان معنیدار است. این بدین معنی است که به میزانی که فرد احساس میکند هیچگونه قدرتی در برابر نیروهای اجتماعی ندارد یا احساس بیقدرتی میکند گرایش، فرافکنی و عمل به رفتارهای خرابکارانه در او بیشتر است. این یافته با یافتۀ سیگل (۱۹۹۸)، هماهنگ است. در تبیین این یافته باید گفت که وقتی دانشآموزان احساس میکنند که اعمالشان در قبال کارهایی که در خانه و مدرسه انجام میدهند بی تأثیر است؛ به سمت رفتارهای خرابکارانه میروند اما دانشآموزانی که چنین احساسی ندارند رفتاری بهنجار و مورد پذیرش جامعه از خود بروز میدهند.
فرضیۀ دوم
احساس بیهنجاری نیز به نظر سیمن یکی از ابعاد یا معانی ازخودبیگانگی روانی است و به وضعیتی اشاره دارد که فرد هنجارهای جامعه را نمیپذیرد. این وضعیت زمانی رخ میدهد که فرد راه مقبول رسیدن به هدف را مسدود میداند و لذا راهی انتخاب میکند که جامعه آنرا نفی کرده است. این حالت نیز به نظر سیمن یکی از معانی احساس ازخودبیگانگی روانی است. بنابراین احساس بیهنجاری نیز به عنوان یک متغیر برای تبیین خرابکاری در نظر گرفته شد. نتایج حاکی از وجود رابطه مثبت و معنیدار بین این متغیر با خرابکاری و هر سه شیوۀ عملیاتی شده آن میباشد و در هر چهار حالت، رابطه در سطح ۹۹ درصد اطمینان معنیدار است. این یافته با یافتۀ فروم (۱۳۶۸)، زیمباردو (۱۹۶۹) و سیگل (۱۹۹۸)، هماهنگ است. در تبیین این یافته باید گفت که وقتی دانشآموزان احساس میکنند که اعمالی آنها را به اهدافِ مورد نظرشان میرساند که مو
رد تأیید مسئولان مدرسه و والدین نباشد؛ بیشتر مرتکب رفتارهای خرابکارانه میشوند اما دانشآموزانی که هنجارهای مدرسه و محیط خانواده را پذیرفتهاند، آن هنجارها را در شیوه های رفتاری خود به کار برده و لذا رفتارشان بهنجار خواهد بود.
فرضیۀ سوم
احساس بیمعنایی نیز وضعیتی است که فرد در آن وضعیت در مورد اعتقادات خود دچار تردید است. در این وضعیت فرد احساس ازخودبیگانگی روانی میکند و نهایتاً این وضعیت فرد را مستعد انجام رفتار خرابکارانه میکند. نتایج در این پژوهش نشان میدهد که بین احساس بیمعنایی و خرابکاری در هر سه شیوۀ عملیاتی شدۀ آن رابطه مثبت و معنیداری وجود دارد و در هر چهار مورد رابطۀ آنها در سطح ۹۹ درصد اطمینان معنیدار است. یعنی هر چه فرد در تخمینِ پیشبینیِ بالنسبه دقیق رفتار دیگران و نیز برآورد عواقب نتایجِ رفتار خود با دشواری بیشتری روبرو باشد، خرابکاری در معنای کلی، شدت نگرش، فرافکنی و عملِ وی به رفتارهای خرابکارانه نیز افزایش مییابد. این یافته با یافتۀ زیمباردو (۱۹۶۹) و سیگل (۱۹۹۸)، هماهنگ است. در تبیین این یافته باید گفت که وقتی دانشآموزان نتوانند پیامدهای اعمالشان را پیشبینی کنند؛ بیشتر مرتکب رفتارهای خرابکارانه میشوند. این در حالی است که دانشآموزانی که معتقدند اعمالی که انجام میدهند در حصول به نتیجۀ دلخواهشان مؤثر است، از روی آوردن به اعمال خرابکارانه امتناع میکنند.
فرضیۀ چهارم
احساس انزوای اجتماعی نیز یکی از وضعیتهای ناشی از عدم تطابق وسایل و اهداف از نظر سیمن میباشد. سیمن معتقد است وقتی فرد هم اهداف فرهنگی پذیرفته شده را و هم وسایل رسیدن به این اهداف را رد میکند، انزوا را پیشه میکند. کوهن نیز معتقد است، وقتی فرد دچار احساس انزوا میشود سعی دارد این احساس را از خود دور کند بنابراین به رفتار خرابکارانه برای کسب لذت و شادی روی میآورد. کوهن در اثر مشهور خود تحت عنوان “پسران بزهکار” مینویسد: “شرارت و خرابکاری اموال (رفتار خرابکارانه) که عموماً توسط نوجوانان در مکانهای عمومی و یا در خلوت صورت میگیرد نه دارای هدف، نه نظم و نه دارای دلیل مشخص و آشکاری میباشد” (کوهن، ۱۹۵۵: ۱۸۵). بنابراین به نظر میرسد فرد خرابکار از انجام رفتار خرابکارانه به دنبال کسب منفعت نیست بلکه میخواهد از اینکه دچار ناکامی منزلتی شده است به نوعی از جامعه انتقام بگیرد و یا کسب لذت کند. در واقع پاره فرهنگ بزهکار به وی منزلت داده و نیز خشونت را مجاز میشمارد. بنابراین، متغیر احساس انزوای اجتماعی نیز با خرابکاری و هر سه شیوۀ عملیاتی شدۀ آن رابطۀ مثبت و معنیداری دارد و در هر چهار مورد رابطۀ آنها در سطح ۹۹ درصد اطمینان معنیدار است. این یافته با یافتۀ کوهن (۱۹۵۵) و سیگل (۱۹۹۸)، هماهنگ است.
فرضیۀ پنجم
آخرین بُعد احساس ازخودبیگانگی روانی، احساس تنفر از خویشتن است. در وضعیت احساس تنفر از خویشتن، فرد خود را وسیله و ابزار دیگران برای رسیدن به هدف میبیند. این معنایِ ازخودبیگانگی روانی بیشتر در کارهای اریک فروم دیده میشود. در این حالت فرد در کار خودش احساس خوشنودی نمیکند، یا نقشی که جامعه به فرد میدهد، برای وی حالتی از اجبار و اکراه دارد. در مورد دانشآموزان، احساس تنفر از خویشتن اشاره به این مسأله دارد که فرد از نقش دانشآموزی خود خوشنود نیست و هنجارهای مدرسه را یا رعایت نمیکند یا در بهترین حالت با بیمیلی رعایت میکند؛ به بیان دیگر دانشآموز میخواهد بهوسیله رعایت هنجارهای مدرسه، تنها تکلیف را از سر خود رفع کند. نتایج در این پژوهش نشان میدهد که به میزانی که در فرد احساس تنفر از خویشتن بیشتر است، گرایش، فرافکنی و عملِ فرد نسبت به رفتار خرابکارانه نیز بیشتر است. بنابراین، متغیر احساس تنفر از خویشتن نیز با خرابکاری و هر سه شیوۀ عملیاتی شدۀ آن رابطۀ مثبت و معنیداری دارد به طوریکه رابطۀ آن با نگرش و فرافکنی خرابکاری در سطح ۹۹ درصد اطمینان و با شدتِ عمل و متغیر ترکیبیِ خرابکاری در سطح ۹۵ درصد اطمینان معنیدار بود. این یافته نیز با یافتۀ اریک فروم (۱۳۶۸) و سیگل (۱۹۹۸)، هماهنگ است.
فرضیۀ ششم
همانطور که قبلاً گفته شد، احساس ازخودبیگانگی روانی، از مجموع پنج متغیر احساس بیقدرتی، احساس بیهنجاری، احساس بیمعنایی، احساس انزوای اجتماعی و احساس تنفر از خویشتن بدست آمده است. نتایج این مطالعه نشان داد که بین متغیر احساس ازخودبیگانگی روانی با خرابکاری در هر سه شیوۀ عملیاتی شده رابطۀ مثبت و معنیداری وجود دارد به طوریکه این رابطه در سطح ۹۹ درصد اطمینان معنیدار میباشد. ضریب تعیین در مورد احساس ازخودبیگانگی روانی، وقتی وارد معادله رگرسیون میشود، در خرابکاری و هر سه بُعدِ نگرش، فرافکنی و عمل به خرابکاری به ترتیب معادل ۰٫۱۴۴، ۰٫۱۹۴، ۰٫۱۸۳ و ۰٫۲۲۵ میباشد؛ به عبارت دیگر، احساس ازخودبیگانگی روانی به ترتیب ۱۴٫۴، ۱۹٫۴، ۱۸٫۳ و ۲۲٫۵ درصد از واریانس خرابکاری را تبیین میکند. این نتایج همسو با مطالعات و یافته های اریک فروم (۱۳۶۸)، زیمباردو، (۱۹۶۹) و سیگل، (۱۹۹۸) بود.
یافته های این پژوهش در مورد کیفیت دلبستگی به والدین و همسالان و خرابکاری عبارتند از:
بین اعتماد به مادر با خرابکاری و هر سه بُعدِ آن، رابطۀ منفی و معنیداری مشاهده شد.
بین اعتماد به پدر با خرابکاری و هر سه بُعدِ آن، رابطۀ منفی و معنیداری مشاهد
ه شد.
بین ارتباط با مادر با خرابکاری و هر سه بُعدِ آن، رابطۀ منفی و معنیداری مشاهده شد.
بین ارتباط با پدر با خرابکاری و هر سه بُعدِ آن، رابطۀ منفی و معنیداری مشاهده شد.
ارتباط کیفیت دلبستگی با رفتارهای خرابکارانه بر مبنای نظریۀ بیگانگی روانی ملوین سیمن در دانش آموزان دبیرستانی۱۹