اخذ برائت
قانونگذار ایران، اخذ برائت را رافع مسئولیت پزشکی میداند البته باید دانست که در این صورت مسئولیت مدنی برداشته میشود.
با وجودی که مادهی ۶۰ قانون مجازات اسلامی در این موارد اطلاق دارد اما مادهی ۵۹ به عنوان مقید عمل میکند و نشان میدهد که پزشک در صورت تقصیر، هرچند که برائت گرفته باشد، مسئول است و همان طور که در بحث ابراء گذشت، برائت دهنده بایددارای شرایط خاصی باشد و برائت باید از روی آگاهی وارادهی آزاد صورت گرفته باشد. در مورد این شرط هم باید گفت در موارد اضطراری نیازی به اخذ برائت نیست و پزشک طبق قانون از هرگونه مسئولیتی معاف خواهد بود. شاید مبنای این قانون، قاعدهی لزوم حفظ نفس و یا قاعدهی احسان باشد (حقوق پزشکی ،4:101)
برای اینکه پزشک بتواند به حالت ضرورت استناد نماید و بدون اخذ رضایت و برائت اقدام کند سه شرط لازم است:
الف. وجود خطر شدید جانی که اثبات آن برعهدهی خود پزشک است و در صورت اختلاف، نظریهی پزشکی قانونی ملاک قرار میگیرد.
ب. بیمار قادر به اجازه دادن نباشد.
ج. تا زمانی که ضرورت باقی است، رضایت و برائت لازم نیست.
برخی استثنائات حکومتی نیز در این مورد وجود دارند که نیازی به اخذ برائت و رضایت نیست و پزشک در صورت عدم تقصیر مسئول نخواهد بود و آن مواردی است که قانونگذار به پزشک اذن داده باشد، چرا که اذن او حاکم به اذن بیمار است.
4-16- بررسی مسألهی برائت
صاحب مفتاحالکرامه در بررسی مسألهی برائت، نخست نظر علامه را چنین بیان میکند: در برائت طبیب به وسیلهی ابرای قبل از معالجه، نظر است و این ناشی از آن است که از یک سو مورد نیاز ضروری مردم است و نیز قول علی (ع) که فرمود: «من تطبب او تبیطر فلیاخذ البرائه من ولیه والا فهو ضامن» در تأیید آن وجود دارد و از سوی دیگر ابرای قبل از استحقاق باطل است و باز روایتی از علی (ع) در این مورد آمده است که ایشان ختنهکنندهای را که حشفه پسر بچه را قطع کرده بود، ضامن دانستند و این قول حسن است.
ظاهر عبارت این است که ابراء کننده همان مریض است، همچنان که ظاهر عبارات شرایع و ارشاد و لمعه و صریح عبارت تحریر هم همین است و در نافع چنین آمده است: «اگر مریض ابراء کند یا ولی ابراء کند» و شارحان نیز از کلام او تبعیت کردهاند و شهیدان در غایهالمراد و مسالک و الروضه نیز همین نظر را دارند ولی ابن ادریس حکم را مربوط به ابرای ولی دانسته و بعد گفته است اگر خود مریض عاقل ومکلف باشد و به امر طبیب عمل کند، طبیب ضامن نیست چه برائت گرفته باشد و چه نگرفته باشد و نظر محقق هم که از قول او در نکتالنهایه آمده چنین است که اذن در مباحث باعث سقوط ضمان است.
صاحب مفتاح بعداً در ادامهی مطالب خود میفرماید: «ما در اینکه اذن در جنایت باعث سقوط ضمان میشود تامل میکنیم هر چند که این مسأله مشهور است» و شهید در غایهالمراد فرموده است اگر مریض یا ولی او قبل از فعل، طبیب را بری کنند و شیخان و اتباع ایشان و ابوالصلاح گفتهاند طبیب بریء الذمه میشود چون این مسأله از نیازهای ضروری است و مردم از معالجه بینیاز نیستند فلذا اگر طبیب یا دامپزشک بفهمد که هیچ گونه خلاصی از ضمان ندارد در این صورت از معالجه دست برمیدارد. در حالی که ضرورت آن غیر قابل انکار است، پس باید ابراء مشروع باشد تا حاجت ضرورت را دفع کند و دلیل دیگر آن، روایت سکونی از امام جعفر صادق (ع) است و این قول را قاعدهی «المؤمنون عند شروطهم» تأییدمیکند و مراد از ابراء، عدم مؤاخذه وعدم ثبوت حق است درصورتی که موجب آن حاصل شود و هیچ استبعادی در لزوم وفای به شرط نیست به این معنا که در آن صورت حقی ثابت نشده یا اینکه بگوییم ثابت شده و ساقط میشود بنابراین از قبیل اسقاط غیر ثابت نیست پس تأمل کن.
اما اختلاف بیشتر فقها در این است که ابراء کننده چه کسی است آیا ولی مریض است یا خود مریض؟ یا هر دو؟ صاحب مفتاح میگوید معنی روایت این نیست که سبب ابراء ایجاد شده باشد و صاحب مسالک و کاشفاللثام که چنین برداشت کرده و بر اساس آن گفتهاند ولی باید ابراء کند، مطلب را درست متوجه نشدهاند؛ زیرا معنای تطبب این است که اراده انجام آن را کرده باشد نه اینکه انجام داده باشد و این با عرف و فهم فقها مساعد است و دلایلی که آورده و گفتهاند صرف حاجت باعث مشروعیت حکم نمیشود، درست نیست چون ما احکام بسیاری داریم که با وجود مخالفت ادله، تنها به صرف حاجت، صادر شدهاند و ضعف روایت هم با شهرتی که معلوم است و حتی در کلام مخالفین هم نقل شده جبران میشود و من در این زمینه مخالفت صریحی نیافتم و ظاهر کلام مصنف هم در اینجا و در ارشاد و تحریر هم تردد است و در پایان نتیجهگیری میکند که این مسأله آن چنان که از ظاهر الغنیه و التنقیح برمیآید به حدّ اجماع رسیده و از آنجا که مورد نیاز ضروری مردم است و نیز معلوم نیست که ادلهی ضمان در جنایت شبیه عمد، بعد از اذن و ابراء، شامل ما نحن فیه بشود بنابراین مقتضای اصل، عدم ضمان است و قبلاً هم گفتیم ثابت نشده که هر اتلافی موجب ضمان است چرا که گاهی برمریض واجب است که به طبیب مراجعه کند و بر طبیب هم واجب است که او را معالجه کند.
صاحب جواهر در دنبالهی مطالب خود در زمینهی برائت طبیب چنین میفرماید: (آیا بری میشود) پزشک (به وسیلهی ابرای قبل از معالجه؟ گفته شده: بله) بری میشود و قائل این قول هم شیخان و پیروان آنها هستند ـ به دلیل روایت سکونی از ابی عبدالله (ع) که فرموده است: امیرالمؤمنین (ع) فرمودند: «من تطبب او تبیطر فلیاخذ البراءه من ولیه، و الافهو ضامن» و به این دلیل که معالجه و درمان از چیزهایی است که مورد احتیاج مردم است و اگر ابراء را مجاز شرعی ندانند، در این صورت مسألهی درمان متعذر خواهد شد و بعضی گفتهاند پزشک با ابرای قبل از علاج، از مسئولیت بری نمیشود زیرا که این، اسقاط حق است قبل از ثبوت آن.