فرزندخواندگی از دیدگاه روانشناسی
با وجود این، فرزند خواندههای کودک و نوجوان خواه در یک کشور خارجی متولد شده باشند یا در کشور والدین اختیاری خود از جمعیت کلی کودک، مشکلات یادگیری و عاطفی بیشتری دارند. برای این روند چندین علت وجود دارد. مادر تنی به خاطر مشکلات هیجانی که تصور میشود تا اندازهای ژنتیکی باشند، مثل الکلیسم یا افسردگی شدید، ممکن است نتوانسته باشد از فرزند خود مراقبت کند. شاید او این گزینش را به فرزند خود منتقل کرده باشد یا اینکه شاید او در مدت حاملگی دچار استرس، سوء تغذیه ، یا مراقبت پزشکی ناکافی بوده باشد.
علاوه بر این، کودکانی که بعد از نوباوگی به فرزندی پذیرفته میشوند. اغلب سابقه روابط خانوادگی پر از تعارض و کمبود محبت دارند. بالاخره اینکه ، والدین یا کودکان اختیاری، که ارتباط ژنتیکی ندارند، از نظر هوش و شخصیت کمتر از خویشاوندان تنی بهم شباهت دارند، تفاوتهایی که میتوانند سازگاری خانواده را تهدید کنند. به رغم این مخاطرات ، اغلب فرزند خانوادهها به نحو شگفت انگیزی خوب رفتار میکنند (کاهانی 1376، 4).
در یک بررسی طولی سوئدی ، پژوهشگران بیش از 600 نوباوه را که موارد مناسبی برای فرزند خواندگی بودند تا نوجوانی دنبال کردند. برخی از آنها مدت کوتاهی بعد از تولد به فرزندی پذیرفته شده بودند، و برخی دیگر توسط مادران تنی خود پرورش یافته بودند که عقیده خودشان را در مورد ترک کردن فرزندشان تغییر داده بودند. معمولا در نوجوانی ، کنجکاوی حل نشده درباره اصل و نسب ، زندگی فرزند خواندهها را آشفته میکند. برخی از آنها به سختی میتوانند قبول کنند که شاید هرگز والدین تنی خود را نبینند.
برخی دیگر نگران هستند که اگر والدین آنها ناگهان پیدا شوند چه کاری خواهند کرد. با این حال ، تصمیم به یافتن والدین تنی معمولا تا اوایل بزرگسالی ، زمانی که ازدواج و بچهدار شدن ممکن است آن را برانگیزد، به تعویق میافتد. اغلب فرزند خواندهها به رغم نگرانی درباره اصل و نسب ، در بزرگسالی خوب سازگار میشوند. و اگر والدین اختیار شده این فرزند خواندهها به آنها کمک کنند تا از میراث خود در کودکی باخبر شوند، عمدتا هویتی را پرورش میدهند که آمیزهای از پیشینه تولد و تربیت آنهاست.
2-8-3-فرزندخواندگی در حقوق موضوعه
فرزند خواندگی در سیستم های حقوق کشورهای مختلف جهان نیز به شیوه های متفاوتی انعکاس یافته و در ارتباط با آن تعاریف گوناگونی ارائه شده است، چنانچه برخی گفته اند: «فرزند خواندگی یا تبنی آن است که کس دیگری را که فرزند نَسبی او نیست به فرزندی بپذیرد. فرزند خواندگی در صورتی که به رسمیت شناخته شده باشد، نوعی قرابت ایجاد میکند، قرابتی که صرفاً حقوقی است نه طبیعی، به عبارت دیگر با قبول فرزند خواندگی، قانون یک رابطه ی مصنوعی پدر – فرزندی یا مادر – فرزندی بین دو نفر ایجاد میکند.» (کاتوزیان 1378، 381).
با توجه به مقررات حقوق اسلام، در حقوق ایران نهادی به عنوان فرزند خواندگی به این مفهوم که فرزند خوانده از هر حیث در حکم فرزند واقعی باشد و از آثار رابطه بنوت بهره مند شود، وجود ندارد، اما با توجه به آن که نوع دوستی و کمک به نیازمندان در فرهنگ ایران و فرهنگ اسلام مورد تأکید و پذیرش قرار گرفته و به دلیل تأکیداتی که در اسلام در مورد ضرورت رسیدگی به ایتام و اطفال بی سرپرست مطرح شده است، مقرارت مدونی به منظور سرپرستی اطفال بی سرپرست وضع گردیده و اجرا میشود که بعضاً از آن به فرزند خواندگی ناقص تعبیر شده است. این مقررات در قانون اساسی و قوانین عادی انعکاس یافته است. به موجب بند دوم از اصل بیست و یکم، قانون اساسی جمهوری اسلامیایران، دولت موظف به حمایت از مادران و کودکان بی سرپرست گردیده و قانون حمایت از کودکان بی سرپرست مصوب 1353، نیز به منظور تأمین منافع مادی و معنوی آنان، شرایط خاصی را برای خانواده هایی که میخواهند سرپرستی اطفال بدون سرپرست را به عهده بگیرند وضع نموده است. ماده 11 قانون مذکور، وظایف و تکالیف سرپرست و طفل تحت سرپرستی او را از لحاظ نگاهداری و تربیت و نفقه و احترام، با حقوق و تکالیف اولاد و پدر و مادر برابر نهاده است (امامی 1378، 339).