فاکس[۱۳۲] (۲۰۰۵) ارتباط بین کارآفرینی سازمانی و عملکرد سازمانی را بین دانشگاه های چهار ایالت آمریکا مورد بررسی قرار داد. کارآفرینی سازمانی با بهره گرفتن از دو نشانگر گرایش کارآفرینانه بر اساس مقیاس کوین و اسلوین (۱۹۸۹) و مدیریت کارآفرینانه بر اساس مفهوم سازی استیونسون (۱۹۸۳) و مقیاس براون، داویدسون و ویکلاند (۲۰۰۱) مورد اندازه گیری قرار گرفت. عملکرد سازمانی با بهره گرفتن از شاخص های مالی و غیرمالی مورد اندازه گیری قرار گرفت. میزان حمایت مالی جذب شده برای دانشگاه در طول پنج سال به عنوان شاخص مالی و رضایت از عملکرد به عنوان شاخص غیرملی در نظر گرفته شد. نتایج این تحقیق نشان داد که خطرپذیری در تبیین واریانس شاخص مالی و غیرمالی دارای بیشترین سهم میباشد.
ویکلاند و شفرد (۲۰۰۵) ارتباط بین گرایش کارآفرینانه و عملکرد تجاری و همچنین نقش تعدیل کنندهگی عدم اطمینان محیطی (پویایی محیطی) را در کسب و کارها کوچک مورد بررسی قرار داد. نتایج این تحقیق از وجود ارتباط مثبت بین گرایش کارآفرینانه و عملکرد تجاری حمایت کرد اما با این حال، عدم اطمینان محیطی اثر معنیداری بر ارتباط گرایش کارآفرینانه و عملکرد نداشت.
هاگلند، میرتویت و نیگارد[۱۳۳] (۲۰۰۶) با بهره گرفتن از تحلیل پوششی داده ها برای محاسبه بهره وری، ارتباط بین بازارمداری و عملکرد را در صنعت هتلداری نروژ مورد مطالعه قرار دادند. همچنین سودآوری ادراک شده در مقایسه با رقبا نیز به عنوان شاخص عملکرد در نظر گرفته شد. نتایج این تحقیق نشان داد که بُعد مشتری مداری سازه بازارمداری قادر به پیش بینی سودآوری ادراک شده است اما ارتباط معنیداری با بهره وری و بازگشت سرمایه ندارد. با این حال، دو بُعد دیگر بازارمداری (هماهنگی میان وظیفه ای و رقیب مداری) قادر به پیش بینی بهره وری بودند.
ماتسائو[۱۳۴] (۲۰۰۶) نقش واسطه ای تضاد و نوآوری در ارتباط بین مشتریمداری و عملکرد را در واحدهای فروش ۱۹۳ شرکت ژاپنی مورد مطالعه قرار داد. نتایج این تحقیق نشان داد که مشتری مداری از طریق افزایش تضاد مثبت و کاهش تضاد منفی، نوآوری را ارتقاء میدهد و از این طریق سودآوری شرکت را تحت تأثیر قرار میدهد.
کرنی، هیسریچ و روچ[۱۳۵] (۲۰۰۸) در تلاش خود با بهره گرفتن از نتایج تحقیقات قبلی، مدلی مفهومی برای کارآفرینی سازمانی بخش دولتی ارائه کردند. در این مدل خطرپذیری و پیشگامی سازمان های دولتی به عنوان عوامل درونی سازمان و همچنین عوامل محیطی خارجی شامل سیاست، پیچیدگی، بخشیدگی و کرامت و تغییر به عنوان پیشنیازهای کارآفرینی سازمانی (نوآوری) در نظر گرفته شده است. برونداد این مدل مفهومی عملکرد سازمانی است که با شاخص های رشد، توسعه و بهره وری مشخص شده است.
هاگس و مورگان (۲۰۰۷) در نمونه ای از شرکتهای جوان در مراکز رشد کشور انگلستان، به بررسی ارتباط بین گرایش کارآفرینانه و عملکرد تجاری در مراحل اولیه رشد شرکتهای با فناوری بالا پرداختند. محققان بر اساس آمار مراکز رشد، ۲۱۱ سری پرسشنامه توزیع کردند که ۸۲ مورد آن تکمیل شده و بازگرداننده شد. عملکرد تجاری از طریق داده های ذهنی و با بهره گرفتن از یک پرسشنامه که دارای دو بُعد عملکرد محصول و عملکرد مشتریان بود اندازه گیری شد. نتایج این تحقیق نشان داد که تنها پیشگامی و نوآوری تعیین کننده های عملکرد تجاری شرکتهای نوپا هستند در حالی که خطرپذیری ارتباط منفی و رقابت تهاجمی و استقلال ارتباط معنیداری با عملکرد تجاری این شرکتها نداشتند. این یافته های از تحلیل لامپکین و دس (۱۹۹۶) در قبال شرکتها نوپا حمایت کرد.
مورنو و کاسیلاس (۲۰۰۸) با بهره گرفتن از نمونه های اسپانیایی، مدلی برای اندازه گیری ارتباط بین گرایش کارآفرینانه، استراتژی و جنبه های رشد عملکرد شرکت توسعه دادند. در این مدل – متفاوت از تحقیقات پیشین که روی ارتباط بین عملکرد و گرایش کارآفرینانه تمرکز کرده اند – این محققین هدف خود را روی ارتباط رفتارهای استراتژیک و رشد شرکت که این ارتباط به وسیله عوامل درونی (منابع) و عوامل محیط خارجی شرکت تعدیل می شود محدود کردند. نتایج این تحقیق نشان داد، اگرچه ارتباط بین گرایش کارآفرینانه و رشد بسیار پیچیده است اما بین این دو متغیر ارتباط مثبتی برقرار است، اما با این حال پویایی و خصومت محیطی در این تحقیق قادر به تعدیل ارتباط کارآفرینانه و رشد شرکت نبود.
رانیان، دروج و اسوینی[۱۳۶] (۲۰۰۸) با توجه به یافته های تحقیقات قبلی مبنی بر این که صاحبان کسب و کارهای کوچک به جای گرایش کارآفرینانه، دارای خصیصه گرایش به کسب و کار کوچک دارد، به بررسی قابلیت پیش بینی گرایش کارآفرینانه و گرایش به کسب و کارهای کوچک در تبیین عملکرد کسب و کارهای کوچک پرداختند. داده های این تحقیق از ۲۶۷ کسب و کار کوچک از ۱۱ زمینه متفاوت گردآوری شد. نتایج این تحقیق نشان داد که در کسب و کارهای که سن آن ها زیر ۱۰ سال قرار دارد تنها گرایش کارآفرینانه (سه بُعدی) پیش بینی کننده معنیدار عملکرد است در حالی که در گروه بالای ۱۰ سال گرایش به کسب و کار کوچک تنها پیش بینی کننده معنیدار عملکرد است.
شاه حسینی و همکاران (۲۰۰۹) ارتباط کارآفرینی سازمانی و عملکرد مالی را در واحدهای گمرکی تهران مورد بررسی قرار دادند. در این تحقیق ۱۵۴ نفر از مدیران و کارکنان واحدهای گمرکی شهر تهران شرکت داشتند. نتایج این تحقیق نشان داد که تشویق و حمایت از نوآوری و توسعه فعالیتهای کارآفرینانه به میزان سودآوری در ارتباط است.
صدیقی و سحاف[۱۳۷] (۲۰۰۹) ارتباط مشتری مداری و عملکرد سازمانی را در کارکنان بانکهای هند با بهره گرفتن از مدل مشتری مداری “هنینگ- تارائو” و تارائو (۲۰۰۳) مورد مطالعه قرار دادند. در این تحقیق ۲۱۱ کارمند بانک و ۶۳۰ مشتری از شعبههای بانکی چهار شهر بزرگ هند شرکت داشتند. عملکرد سازمانی در این تحقیق با دو متغیر کیفیت ادراک شده خدمات و سطح رضایتمندی مشتریان اندازه گیری شد. بر اساس یافته های این تحقیق، سه مؤلفه مشتری مداری کارکنان بانک شامل مهارت، انگیزش و قدرت تصمیم گیری به صورت مستقیم و همچنین به صورت غیر مستقیم از طریق میزان تلاش فرد برای ارائه خدمت، رضایت شغلی و تعهد کارکنان با کیفیت ادراک شده خدمات و سطح رضایتمندی مشتریان در ارتباط بود.