همه اشیاء رسانه نوین، به نوعی حاصل تبدیل منابع رسانهای آنالوگ هستند. در رسانه نوین، اشیاء به شکل ترکیبی از کدهای رقومی هستند (بازنمایی عددی). چنین حالتی دو نتیجه را در پی دارد: نخست اینکه، یک شیء رسانه نوین را میتوان به شکل ریاضی توصیف کرد. مثلاً تصویر یا یک شکل میتواند با بهره گرفتن از توابع ریاضی توصیف شود؛ و دوم، اشیاء رسانه نوین تحت تأثیر ساخت الگوریتمی آن است. مثلاً با کاربرد الگوریتمهای مناسب، ما میتوانیم به طور اتوماتیک، اختلال و پارازیت موجود در یک تصویر را از میان ببریم، تناسب رنگها را بهبود ببخشیم، شفافیت آن را کم یا زیاد کنیم. در یک کلام شیء رسانهای «برنامهپذیر» میشود (مانویک، ۲۰۰۱).
جنسن[۲۷] (۲۰۱۱) به این واقعیت اشاره دارد که رسانه های گوناگون نه تنها از لحاظ فناوری، بلکه از نظر انعطافپذیری بیان و ترتیبات نهادی، با درجات تصاعدی قابلیت برنامه ریزی مختلفی دارند و در تعامل انسانها هر کدام شرایط و جایگاه ویژه خود را دارند. رسانه ها نهادهایی هستند که بازشناسی جامعه را در یک مقیاس وسیع در طول زمان و فضا تسهیل میکنند. در عین حال، هر نوع و مرحله جدید به بازیافت قالبها و محتوای رسانه قدیمی در یک فرایند بازسازی میپردازد، در گذر زمان، این فرایند به پیکربندی مجدد گذشته و حال میپردازد؛ آنچنان که سنتهای حروفچینی و چاپ به خدمت طراحی وب درآمدند.
رسانه نوین به دلیل پلاتفورم تعاملیاش، دسترسی کاربران را در هر زمان، مکان و قالب امکان پذیر کرده و کاربران، رسانه جمعی را در مقیاس رسانه کوچک و شخصیشده تجربه میکنند (بار و اسکالر[۲۸]، ۲۰۱۰). در هر حال برخی از ویژگیهای رسانه های نوین عبارتند از:
تعاملی بودن: این حالا نظیر ارتباطات چهره به چهره است. در ارتباط یک سویه اطلاعات از فرد به جمع بوده است؛ اما رسانه های جدید، تعاملی و دوسویه شده است. در این حالت فرستنده و گیرنده، در یک حالت کنش و واکنش متقابل قرار دارند (مثل وبلاگها).
جمعزدایی: با این ویژگی کنترل سیستم های ارتباطی از تولیدکننده پیام به مصرفکننده پیام منتقل شده است. برخلاف گذشته که پیامهای رسانه ها کلی منتشر میشد.حالا نشریات تخصصی به وجود آمدهاند و مخاطبان خاص خود را دارند. به دیگر سخن از جمعسازی فاصله گرفته و به وادی افراد کشیده شده است.
ناهمزمانی: قبلا باید منتظر میشدیم تا روزنامه منتشر شود. اما الان میتوان قبل از انتشار روزنامه، از طریق اینرنت به سایت روزنامهها رفت و از اخبار مطلع شد. این مورد برای فیلمها و موسیقیها صدق میکند. تکنولوژی های نوین رسانهای زمان دریافت پیام را در اختیار مخاطب قرار دادهاند.
تمرکززدایی: در تکنولوژی های نوین ارتباطی این ما هستیم که مرکزین داریم. به عبارت دیگر ارتباطات مثل سابق جمعی عمل نمیکنند و سفارشپذیر شده است. مکان دریافت پیام در اختیار مخاطب است. یعنی فرامرز بودن برای دسترسی به اطلاعات.
ظرفیت باند (بیشتر): تکنولوژی های نوین اطلاعاتی ظرفیت گردآوری و توزیع اطلاعات را افزایش دادهاند. حافظههای عظیم کامپیوترها و قدرت انتقال بیسابقه اطلاعات از طریق فیبرهای نوری و بزرگراههای اطلاعاتی، از پدیده خبر میدهند.
انعطافپذیری: کمک تکنولوژی های نوین رسانهای در هر زمان میتوانیم وارد شبکه شویم. دسترسی آنلاین و لحظهای به متن، صوت و تصویر داشته باشیم. این انعطافپذیری اوج تعاملی شدن ارتباطات است (مهدی زاده، ۱۳۹۱).
۲-۴- مهمترین دیدگاه های تکنولوژی رسانه
در بیان ماهیت تکنولوژی رسانه دو رهیافت کلان و کلاسیک جبرگرایی[۲۹] و ابزارگرایی[۳۰] وجود دارد و پس از آن با با رویکرد ساختگرایی اجتماعی[۳۱] مواجهایم. رویکرد ابزارگرایی به سبب خنثی دانستن تکنولوژی رسانه و تقلیل آن به ابزاری صرف و فاقد هرگونه معنا و ماهیت مورد انتقاد جدی قرار گرفته است؛ هرچند هنوز جایگاه خود به مثابه تفکر غالب در استفاده از رسانه و نظریههای ارتباطی را حفظ کرده است. جبرگرایی با انتقاد بر ابزارگرایی و ضمن چشمپوشی از علل و عوامل دیگر تکنولوژی رسانه را دارای ماهیتی خاص دانسته و علت اصلی تحولات اجتماعی قلمداد کرده است. ساختگرایی اجتماعی پس از این دو رهیافت درصدد است، با رد ابزارگرایی رسانه مدرن بر بستری تاریخی- اجتماعی (مدرنیته) تاکید دارد.
باید توجه داشت که آنچه امروزه در اکثر تحقیقات مرتبط با رسانه ها مورد توجه قرار میگیرد تاکید بر ساختار تکنولوژیک رسانه است. ون لون معتقد است که ماهیت رسانه خود تکنولوژیک است. این بدان معناست که به جای محور قرار دادن پیام در رسانه های جدید باید بر شکل و ساختار رسانه، که خود نوعی پیام است، تاکید کرد.
والتر اونگ[۳۲]، مارشال مک لوهان[۳۳] و هارولد اینیس[۳۴] از جمله نخستین کسانی هستند که بر ساختار تکنولوژیک رسانه تاکید کردهاند. پس از آنها الیزابت ایزنشتاین[۳۵]، دانیل بورشتاین[۳۶]، جک گودی[۳۷]، و نیل پستمن[۳۸] معتقدند که ساختار فنی رسانه ماهیت رسانه را شکل میدهد.
با پذیرش فرض ماهیت تکنولوژی رسانه روشن است که تکنولوژی های قدیم و جدید ماهیتاً از هم جدا و منفک هستند. ژاک ایلول[۳۹] معتقد است هیچ اشتراکی بین ترکسب تکنیکی جدید و تکهپارههای آن، که به دشواری در تاریخ یافت میگردند، وجود ندارد.
در حقیقت، فصل ممیز تکنولوژی جدید از تکنیکی قدیم «انقلاب صنعتی» یا به تعبیر بهتر «انقلاب تکنیکی» دانسته شده و ایلول بسیاری از ویژگیهای تکنیک، از جمله خودمختاری، را منتسب به زمان پس از آن کرده است:
انقلاب صنعتی تنها یک جنبه از انقلاب تکنیکی بود… انقلاب تکنیکی به معنی پیدایش حالت خودآگاهی و خودمختاری در ارتباط با هرچه که مطلوب آن را برآورده نمیساخت بوده است و در حقیقت محصولی از انقلاب فرانسه محسوب میگردد (امید علی و حسینی، ۱۳۹۱).
۲-۴-۱- نظریه ابزارگرایی
دیدگاهی است که اکثر آفرینندگان تکنولوژی و همچنین کاربران آن، تلویحا یا صراحتاً طرفدار آن هستند. ابزارگرایین تکنولوژی را ابزاری منغعل و خنثی یا بدون ارزش میدانند و بر این باورند: «ارزش در تکنولوژی قرار داده نشده بلکه در روشی که ما از تکنولوژی استفاده میکنیم نهفته است» (ابدریک[۴۰]، ۱۹۹۰).
طی چند دهه گذشته، بسیاری از نظریهپردازان ابزارگرایی را نقد کردهاند، با این حال ابزارگرایی در عمل و رفتار انسانی همچنان پابرجاست و رویکرد و تفکر ابزارگرایانه بر اکثر پژوهشهای حوزه رسانه و ارتباطات حاکم است. از جمله اشخاصی که به شکلی نظاممند به نقد ابزارگرایی پرداختهاند میتوان به راسل وودراف[۴۱]، جان استریت[۴۲]، هانس اوبردیک[۴۳]، آرنولد پیسی[۴۴]، لانگدون وینر[۴۵]، و امانوئل مستن[۴۶] اشاره کرد.
ابزارگرایی نوعی تحویلگرایی است و تکنولوژی را به ابزارهایی صرف تحویل میدهد. درواقع تنها هنگامی میتوان به تحویلگرایی معتقد بود که کاربرد تکنولوژی را از خود تکنولوژی جدا سازیم و از آنجایی که، مطابق دیدگاه ناقدان این نظریه، چنین تفکیکی امکان پذیر نیست نمیتوان تکنولوژی را به ابزارهای صرف فروکاست (میگروویتا، ۱۳۸۸).
اسکانل[۴۷] رسانه را مؤلفهای عمدتاً بیطرف و حتی مثبت در زندگی معاصر میداند. او تفکر ذاتگرایی هایدگر را گمراهکننده تلقی میکند و میگوید: «در جریان قرائت گزینشی گمراهکنندهای از هایدگر ادعا میشود که حضور فراگیر و دائمی رسانه در زندگی مخاطبان کارکرد آشکرگی جهان را ایفا میکند» (تیلور و هریس، ۱۳۸۹).
نظریههای «مخاطبان فعال» و «عامهگرایی فرهنگی»، که از دیگاهی انتقادی نقش روابط عمومی را برای سرمایهداری ایفا میکنند، داعیه ابزارگرایی دارند. این نظریات تفاسیر نشانهشناختیای را، بدون اشاره به نقش رسانه ها در تبیین و تعیین این تفاسیر نشانهشناختی ارائه میدهند که بر گونه های دلالتی، که میتوان در رسانه ها یافت، استوارند؛ نظریاتی همچون «نظریه دریافت» (رمزگذاری/ رمزگشایی) استوارت هال که رسانه را به ابزارهای فرهنگی فرو کاسته است.
رویکرد مطالعات فرهنگی به رسانه ها، که معتقد است رسانه های جدید ابزارهایی هستند که میتوانند در خدمت فرهنگهای مختلف قرارگیرند، نیز رویکردی ابزارنگارانه است (فهیمیفر، ۱۳۸۸).
نظریه «شبه تعامل رسانهای» از دیگر نظریاتی است رسانه را صرفاً ابزاری برای بسط فرایندهای تعامل اجتماعی میداند. تامپسون و نیکلاس لوهمان عمل رسانهای را به تعامل اجتماعی فروکاستهاند و به رسانه صرفاً به سبب ویژگیهای اجتماعیاش ارج مینهند.
جان فیسک نیز عمدتاً رویکردی ابزارگرایانه به رسانه دارد و آن را به منزله ابزاری برای ارتباطات سیاسی در عرصه های زندگی روزانه و فرهنگ عامه تلقی میکند (ون لون، ۱۳۸۸).
درحقیقت، نوعی تقلیلگرایی، که تکنولوژی را به مثابه امری تسهیلکننده و ابزار و وسیلهای در خدمت امری دیگر به شمار میآورد، نقطه اشتراک بسیاری از رویکردهای موجود برای درک رسانههاست.
۲-۴-۲- نظریه جبرگرایی
چندلر جبرگرایی را در چندین زیرشاخه طبقهبندی و هر یک را تعریف کرده است: جبرگرایی زیستشناسانه یا ژنتیکی[۴۸]، که بر توضیح پدیدارهای جامعه شناختی و روانشناختی برمبنای خصوصیات زیستشناختی و ژنتیکی تاکید دارد؛ این جبرگرایی در مقابل جبرگرایی محیطی[۴۹] قرار میگیرد.
جبرگرایی زبان شناسانه[۵۰] تعریف دیگری است که قائل به عینیت یافتن تفکر به وسیله زبان است. به همین منوال جبرگرایی تکنولوژیک[۵۱] که پدیده های اجتماعی و تاریخی را براساس یک عامل اصلی تعیین کننده (تکنولوژی) توضیح میدهد و معتقد به تقدم علی و تاریخی تکنولوژی در تحولات اجتماعی است. این نظریه نخستین بار توسط تورستین وبلن[۵۲] (۱۹۲۹-۱۸۷۵) مطرح شد. چندلر جبرگرایی تکنولوژیک را عنوان عامی میداند که به مجموعهای از عناوین فرعیتر چون: «خودمختاری تکنولوژیک»، «الزام تکنولوژیک»، و «تکامل گرایی تکنیکی» اطلاق میشود. در واقع چندلر تکنولوژی را اعم این عناوین میداند.
جبرگرایان باشخصیت بخشیدن به تکنولوژی معتقدند: با این که تکنولوژی ابتدا توسط بشر ایجاد شده است، اما به تدریج از کنترل انسان خارج شده و مسیر دلخواه خودش را میپیماید و آنچه بخواهد با زندگی انسان میکند. به اعتقاد ایلول نقش انسان در تکنولوژی امروزی حداکثر در حد فشردن کلیدی است، نقشی که انسانیت انسان در انجامش هیچ دخالتی نداشته و قابل واگذاری به روبوتهاست (ابدریک، ۱۹۹۰).
نظریات متفاوتی در چند دهه اخیر مطرح شده است که ذیل جبرگرایی تکنولوژیک طبقهبندی میشوند و، به رغم اشتراک دیدگاه درباره ماهیت تاثیرگذار تکنولوژی، تفاوتهایی نیز در آنها به چشم میخورد. بعضی از این جبرگرایان نه تنها تکنولوژی را خنثی نمیدانند بلکه آن را علتالعلل تمامی تحولات اجتماعی و مانند ماشینی تصور میکنند که بدون دخالت انسان عامل اصلی تمامی تغییرات تاریخی- اجتماعی است. در مقابل این نگرش، جبرگرایانی قرار دارند که قدرت تکنولوژی را به این شدت نمیدانند؛ لذا جبرگرایی نیز گستردهای طیفی از ضعیف تا قوی را شامل میشود.
جبرگرایی تکنولوژیک قوی به این معناست که تکنولوژی شرط کافی یا حداقل شرط لازم برای انجام تغییرات رفتاری و اجتماعی است. اما جبرگرایی تکنولوژیک ضعیف تکنولوژی را عاملی کلیدی میداند که این تغییرات رفتاری و اجتماعی را تسهیل میکنند (چندلر[۵۳]، ۱۹۹۶).
۲-۴-۳- نظریه ساخت گرایی اجتماعی
راه دیگر درک ماهیت رسانه شناخت بستر تاریخی و اجتماعی آن است. آنچنان که ونلون میگوید:
نمیتوان به ماهیت هیچ تکنولوژی رسانهای پی برد مگر اینکه به زمینه تاریخی پیدایش آن توجه داشته باشیم. تأکید بر شکل رسانه در متن تاریخی به ما این امکان را میدهد که از بن بست جبرگرایی تکنولوژیک و ابزارگرایی بیرون بیاییم.
آن دسته از نظریاتی که تکنولوژیها، از جمله تکنولوژی های رسانهای، را با توجه به اهداف و شرایط خاصی که در آن تجلی یافتهاند تحلیل میکنند در این نوع نگاه به رسانه قرار میگیرند. مهمترین این نظریات «ساختگرایی اجتماعی» است که بر خلاف جبرگرایی، که تکنولوژی را منشأ فرهنگ میپندارد، فرهنگ را خالقان تکنولوژی میداند. مطابق این دیدگاه تغییرات تکنولوژی را باید از طریق ارجاع به فعالیتهای اجتماعی تببین کرد و هیچگونه «خصوصیت»، «قدرت» و یا «تاثیری» را نمیتوان به خود تکنولوژی منتسب دانست. ساختگرایی بر نقش انتخابهای انسانی در تعیین بخشی جنبه های اجتماعی تکنولوژی تاکید میکند که «تکنولوژی جز با تحلیل تک تک مراحل ساخت ابزارهای آن و تعاملی که با گروه ها و طبقات اجتماعی دارد قابل فهم نیست». از این رو ساختگرایی اجتماعی در مقابل جبرگرایی تکنولوژیک و خودمختاری تکنولوژیک قرار میگیرد.
چندلر ساختگرایی را در مقابل جبرگرایی میداند و برای آن تعبیر «جبرگرایی اجتماعی- فرهنگی» را به کار میبرد و میگوید: «دیدگاه جبرگرایی اجتماعی- فرهنگی تکنولوژی را کاملاً تابع زمینه اجتماعی، سیاسی، تاریخی، و فرهنگی خود بر میشمرد. این موضع اغلب جامعهشناسان جدید است» (چندلر، ۱۹۹۵).
رویکرد ساخت گرایی اجتماعی معولاً «اصل تقارن روششناختی» یا نسبیگرایی روششناختی» را به کار میبرد. بدین معنی که تحلیلگر باید نسبت به خصوصیات واقعی موضوع تحلیل خود، یعنی تکنولوژی، بیطرف بماند و از صحبت درباره ماهیت واقعی تکنولوژی ذاتی آن خودداری کند.
ریشه تفکر ساختگرایی را باید در علوم اجتماعی، مطالعات فرهنگی، و تفکر اروپایی یافت. در علوم اجتماعی در خصوص گزاره «تکنولوژی به تنهایی چیز بسیار اندکی را تعیین میکند و خودش به مرور جذب اجتماع و فرهنگ میشود» اتفاق نظر وجود دارد. چنین دیدگاهی با خصلت عامتر انسان محوری لیبرال، که مشخصه فضای فکری غالب در اندیشه های اجتماعی معاصر است، همخوانی دارد و بر عاملیت انسان و مداخله آگاهانه او در تحولات تاریخی تأکید میورزد. نظریه فرهنگی اروپایی به تکنولوژی و ذات رسانه اهمیت نمیدهد و بیشتر به بستر تاریخی- اجتماعی آن میپردازد، آنچنان که ون لون میگوید:
میتوانیم ملاحظه کنیم که نظریه فرهنگی اروپایی نیز بر این نکته تأکید میکند که تکنولوژی به خودی خود فرهنگ را دگرگون نمیسازد… این هسته اصلی همه تحلیلهای فرهنگی اروپایی از تکنولوژی است (ون لون، ۱۳۸۸).
اما مهمترین کسی که ساختگرایی تکنولوژی رسانهای را در شکل یک رویکرد مطرح کرد، و درصدد اثبات آن برآمد، ریموند ویلیامز انگلیسی بود. از آنجا که در تفکر بریتانیایی رسانه، فرهنگ، و مطالعات فرهنگی جایگاه ویژهای دارند، ویلیامز نیز با فرهنگ شروع کرد و از آن رو که به فرهنگ عامیانه علاقهمند بود، عمدتاً به تکنولوژی رسانهای تلویزیون توجه داشت (ون لون، ۱۳۸۸).
ویلیامز از دیدگاههایی که تکنولوژی را از جامعه جدا میسازد انتقاد میکند و در مقابل به دیدگاهی اشاره دارد که «قصد و نیت» را به کانون تحلیلهای توسعه تکنولوژیک باز میگرداند و به وجود آمدن تکنولوژیهایی مانند تلویزیون را آگاهانه و با اهداف و مقاصد خاص میداند. ویلیامز، در تحلیل خود از تلویزیون، از همان آغاز بر گونه های مختلف «جبرگرایی تکنولوژیک» میتازد و طیف گستردهای از نظریات را ذیل جبرگرایی تکنولوژیک طبقهبندی میکند (ویلیامز[۵۴]، ۱۹۹۰).
|