قلمرو تحقیق
در بحث قلمرو تحقیق سه نوع قلمرو موضوعی، مکانی و زمانی تحقیق مطرح است.
قلمرو موضوعی
این تحقیق در حوزه تحقیقات بازار سرمایه در حسابداری انجام می شود. موضوع این تحقیق تحت عنوان «بررسی بررسی تاثیر اهرم و مهارت های مدیریتی بر بازده سهامداران در شرکتهای بورس اوراق بهادار تهران در شرکتهای پذیرفته شده دربورس اوراق بهادار تهران» به عنوان قلمرو موضوعی مطرح میشود.
قلمرو مکانی
شرکتهای پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران، قلمرو مکانی تحقیق حاضر را تشکیل می دهند.
قلمرو زمانی
قلمرو زمانی این تحقیق محدود به مقطع زمانی پنج ساله ۱۳۹۳-۱۳۸۹ است.
ساختار پژوهش
به منظور انعکاس چارچوب این پژوهش در این بخش، مختصری از مطالبی که در فصلهای آینده عنوان خواهد شد بیان می شود:
-
- در فصل دوم، مبانی نظری مربوط به اهرم مالی و بازده سهامداران و مهارت مدیریتی مورد بررسی قرار میگیرد. سپس پیشینه پژوهشهای انجام گرفته داخلی و بین المللی مرور می شود.
-
- در فصل سوم، روش انجام پژوهش و آزمون فرضیه ها عنوان می شود. در ابتدای این فصل فرضیه ها و متغیرهای پژوهش تعریف و در ادامه نحوه انتخاب نمونه آماری از میان شرکتهای بورس اوراق بهادار تهران ارائه می شود. در نهایت روشهای آماری مورد استفاده در پژوهش مورد بحث قرار میگیرد.
-
- فصل چهارم به تجزیه و تحلیل و آزمون فرضیه های پژوهش به همراه نتایج آنها اختصاص دارد. با توجه به خروجیهای به دست آمده از نرمافزارهای ایویوز معناداری ضرایب و رد یا تأیید فرضیه ها مورد بررسی قرار میگیرد.
-
- در فصل پنجم علاوه بر مرور کلی نتایج به دست آمده ومقایسه نتایج با پژوهشهای انجام گرفته به بیان محدودیتها و همچنین ارائه پیشنهاداتی برای پژوهشهای آتی میپردازیم.
مبانی نظری و پیشینه تحقیق
مقدمه
تردیدی وجود ندارد که انجام سرمایه گذاریهای جدید لازمه رشد و پیشرفت و رقابت در جهان امروزی است. تأمین وجوه مورد نیاز این سرمایه گذاریها معمولاً از طریق ابزارهای متنوع تامین مالی صورت میگیرد که هر یک ویژگیهای خاص خود را دارا است. در ایران این ابزارها بیشتر به وام و سهام عادی محدود می شود. در این میان بازار سرمایه با نقش انکارناپذیر خود در رشد و توسعه اقتصادی کشور، نسبت به فعالیتهای تامین مالی در قالب تغییرات بازده سهام که عامل مؤثر در تصمیم گیریهای سرمایه گذاران به شمار میرود، واکنش نشان میدهد. نقش مدیران ارشد در استفاده بیش از حد از سرمایه های قرضی می تواند موجب بالا رفتن صرف ریسک و بازده سهامداران و در نهایت ایجاد بحران مالی در شرکت شود. تئوریها و نظریه های موجود و مطالعات انجام شده در این رابطه، اثرات متفاوت تصمیمهای تأمین مالی را بر بازده سهامداران پیش بینی می کند.
این بخش از پایان نامه تحت عنوان فصل دوم به ادبیات نظری و پیشینه تحقیقاتی می پردازد. چارچوب ارائه مطالب در این فصل به این صورت میباشد که ابتدا به مفاهیم و تعاریف نظری و ادبیات تحقیق پرداخته می شود، در ادامه به مبحث دیدگاه ها، نظریه ها و پیشینه تحقیقاتی پرداخته خواهد شد.
بخش اول: مفاهیم مربوط به اهرم مالی و بازده
اهمیت بازده سهامداران
از زمان آدام اسمیت دیدگاه غالب در خصوص سازمانها این بوده است که آنها نیروی خود را از سرمایهگزاران، کارکنان و تأمین کنندگان به دست میآورند تا کالا و خدماتی را برای مشتریان خود تولید کنند. در این دیدگاه عملکرد سازمانی عبارت است از: بازده مالی که به سهامداران میرسد. هریک از ما در طول زندگی خود تصمیماتی را برای سرمایه گذاری در زمینه های مختلف از جمله ملک، طلا، سهام و مانند اینها اتخاذ میکنیم در یک تصمیم علمی انتخاب هر یک، بستگی مستقیم به میزان ریسک و بازده آن فرصت در مقایسه با دیگر فرصتهای سرمایه گذاری دارد. به عبارت دیگر هدف اصلی، شناسایی آن فرصت سرمایه گذاری است که بیشترین بازده را با ریسک یکسان و یا کمترین ریسک را در شرایط بازده مساوی در مقایسه با دیگر فرصت ها به ما میدهد. بنابرین اهمیت پیشبینی بازده سهام، محققان را بر آن داشته تا به دنبال متغیرها و شاخصهایی که ارتباط معناداری با بازده سهام دارند و همچنین متغیرهایی که بر این رابطه تأثیرگذارند؛ باشند. آنها همواره به دنبال این بودهاند که متغیرهایی را که بر بازده تأثیرگذارند، یافته و بر اساس آن تصمیم گیری کنند ]علیشاهی، ۱۳۹۱، ص۲۵[.
معیارهای حداکثر شدن ثروت
معیارهای مختلفی از نظر سهامداران در رابطه حداکثر شدن ثروت آنها وجود دارد که این معیارها عبارتند از:
۱) حداکثر شدن سود به عنوان یک معیار: اکثر سهامداران عادی سود شرکت را هدف مطلوب و حداکثر شدن آن را به عنوان حداکثر شدن ثروت خود تلقی میکنند. حتی برخی محافل بازار مثل واحد ارزیابی بورس تهران با تأکید بیشتر بر سود گذشته شرکت، مبنای ارزیابی و قیمت گذاری سهم شرکتها را بر این معیار قرار داده اند. این در حالی است که بر اساس مفاهیم بازار کارا و با فرض اینکه هر سهم در برگیرنده تمامی اطلاعات تاریخی آن باشد نمیتوان درآمد هر سهم را به عنوان یک معیار منفرد در میزان ثروت سهامدار قبول کرد.
۲) حداکثر شدن عایدی هر سهم به عنوان یک معیار: به لحاظ اینکه سهامدار بیشتر به میزان عایدی خود توجه دارد تا به کل سود شرکت، عایدی هر سهم به عنوان معیار دیگری در جهت اندازه گیری ثروت سهامداران مطرح است. اما عایدی به دلیل عدم توجه به ریسک سرمایهگذاری در سهام متفاوت، نمیتواند به عنوان یک معیار منحصر به فرد در نظر گرفته شود. ضمن اینکه در تعریف عایدی باید زمان بازده مورد انتظار را نیز تعریف کرد. زمان دریافت عایدی به دلیل تورم و کاهش ارزش زمانی پول بسیار مهم است. طبیعی است که سهامدار یک ریال عایدی امروز را بر یک ریال عایدی فردا ترجیح میدهد.
۳) حداکثر شدن قیمت سهم: قیمت سهم در بازار نشاندهنده ارزشی است که بازار برای شرکت و سهم به عنوان قسمتی از شرکت قائل میشود. در واقع عملکرد شرکت در عملیات سودآور و شرایط عرضه و تقاضای سهم که آن هم ناشی از شرایط شرکت و اقتصاد کلی بازار است، قیمت سهم را تعیین می کند. قیمت سهم به دلایل بسیاری از عوامل درونی و عملکرد شرکت میتواند به عنوان معیاری نسبی در جهت حفظ ثروت سهامدار مطرح باشد. ولی تاثیر گذاشتن عوامل خارج از کنترل مدیریت مثل شرایط کلی حاکم بر بازار سرمایه و سهم اعتبار به عنوان یک متغیر مستقل این معیار را تحت الشعاع قرار می دهد. ضمن این که تغییرات قیمت سهام تا زمانی که سهامدار اقدام به فروش سهام خود نکند امری ذهنی است ]پی نوو، ۱۳۸۷[.
دلایل چندی وجود دارد که نمیتوان به صراحت معیاری کلی که مورد پذیرش عموم باشد را به عنوان تشخیص عملکرد مدیریت در راستای منافع سهامداران معین کرد، که به چند مورد آن اشاره می شود: