از لحاظ نظری انجام این پژوهش میتواند گامی مثبت در جهت شناخت ماهیت این مسأله و عوامل مرتبط با آن – به عنوان یک مبحث جدیدکه به تازگی به قلمرو روانشناسی تربیتی وارد شده- بر دارد و در نهایت رهنمودهایی در جهت شناسایی و کاهش آن در دانش آموزان ارائه نماید و میتواند مورد استفاده محافل آموزشی، پژوهشی و درمانی قرار گیرد. همچنین میتواند تاحدی کاهش پژوهش در این حیطه به خصوص در داخل کشور را جبران نماید. با توجه به بررسیهای محقق، پژوهشی که اثربخشی آموزش خودکارآمدی تحصیلی بر کاهش اهمال کاری تحصیلی را مورد توجه قرار داده و بررسی کند، احتمالا در داخل یا صورت نگرفته و یا بسیار محدود و به صورت مهجور و غیرقابل دسترسی آسان به نتایج آن میباشد.
از دیگر جنبههای نظری پژوهش حاضر میتوان به اهمیت متغیرهای خودکارآمدی و اهمال کاری تحصیلی در عملکرد تحصیلی و تأثیر آن ها بر کارکرد مدارس و عملکرد فردی و اجتماعی افراد اشاره کرد که نگارنده معتقد است، متغیرهایی مهم در کیفیت نظام آموزشی هستند. از سویی بررسی همهجانبه سازههای پیشگفته، میتواند به شناخت بهتر و اهمیت این متغیرها، بررسی اهمیت آن ها، چگونگی کارکرد آن ها در نظام آموزشی و همچنین بالا بردن دانش نظری در مورد سازههای فوق کمک شایان توجهی کند.
از ضرورتهای دیگر این پژوهش اینکه، روانشناسی تربیتی همیشه توجه خود را معطوف به مساعد سازی شرایط و محیط یادگیری فراگیران و آموزشهای مؤثر برای یادگیری بهینه و مطلوب آنان و شناسایی عوامل مخل آن نموده است. در این بین اهمال کاری تحصیلی از موانع اصلی رسیدن به این هدف است که لزوم آموزش خودکارآمدی تحصیلی را – که فقدان یا نقصان آن میتواند از جمله علل یا پیشایندهای اهمال کاری تحصیلی باشد- نشان میدهد. از سوی دیگر می توان به اهمیت کاربردی و نظری آن نیز اشاره نمود که در بعد کاربردی میتواند پیش زمینه هایی را برای کاربرد مفاهیم مربوط به خودکارآمدی تحصیلی در کاهش اهمال کاری تحصیلی فراهم آورده و در مداخلات مربوط به خودکارآمدی نتایج تحقیق مورد استفاده قرار گیرد.
اهداف پژوهش
هدف کلی: تعیین اثربخشی آموزش خودکارآمدی بر اهمال کاری تحصیلی دانش آموزان
اهداف جزئی: ۱- تعیین اثربخشی آموزش خودکارآمدی بر اهمال کاری« آماده شدن برای امتحان».
۲- تعیین اثربخشی آموزش خودکارآمدی بر اهمال کاری «آماده کردن تکالیف».
۳- تعیین اثربخشی آموزش خودکارآمدی بر اهمال کاری «آماده کردن پژوهش های کلاسی».
فرضیههای پژوهش
فرضیه اصلی
آموزش خودکارآمدی بر کاهش اهمال کاری تحصیلی دانش آموزان مؤثر است.
فرضیههای فرعی
-
- آموزش خودکارآمدی بر کاهش اهمال کاری «آماده شدن برای امتحان» مؤثر است.
-
- آموزش خودکارآمدی بر کاهش اهمال کاری« آماده کردن تکالیف» مؤثر است.
- آموزش خودکارآمدی بر کاهش اهمال کاری «آماده کردن پژوهش های کلاسی» مؤثر است.
متغیرهای پژوهش
متغیرهایی که در این پژوهش موردبررسی قرار خواهند گرفت عبارتاند از:
متغیر مستقل: خودکارآمدی
متغیر وابسته: اهمال کاری تحصیلی
متغیرهای کنترل: جنسیت، پایه تحصیلی، محل تحصیل
تعریف مفاهیم پژوهش
الف: تعریف نظری متغیرها
اهمال کاری تحصیلی: طفره رفتن از انجام تکالیف، غفلت از آماده شدن برای امتحان و نوشتن مقالهها تا آخرین روزها و لحظات ترم تحصیلی میباشد (سولومون و راثبلوم،۱۹۸۴).
خودکارآمدی: به باورها یا قضاوتهای فرد به تواناییهای خود در انجام وظایف و مسئولیتها اشاره دارد. (بندورا ، ۱۹۹۷ ؛به نقل از حسین چاری ، ۱۳۸۶).
ب: تعریف عملیاتی متغیرها
اهمال کاری تحصیلی: نمره ای که فرد از پاسخگویی به پرسشنامه اهمال کاری تحصیلی سولومون و راثبلوم (۱۹۸۴) به دست آورده است.
خودکارآمدی تحصیلی: مداخلات آموزشی ۱۰جلسه ای است که مطابق چارچوب پیوست اجرا شده است.
فصل دوم
ادبیات و پیشینه پژوهش
مقدّمه
واژه انگلیسی procrastination در فارسی معادل، تعلل، اهمال کاری ، سهل انگاری و به تعویق انداختن کار میباشد (الیس ونال، ۱۹۷۷؛ ترجمه فرجاد، ۱۳۸۲). سابقه تاریخی اهمال کاری به سه هزار سال قبل بر میگردد،ولی در حدود چهل سال است که این بخش در روانشناسی مطرح شده است. اما حتی امروز برای ما قابل فهم نیست که چرا کاری را که اکنون میتوانیم انجام دهیم به تأخیر میاندازیم(فراری و همکاران، ۲۰۰۷). مبحث اهمال کاری در روانشناسی کشور ما مفهومی نسبتاً جدید است. متأسفانه چنین پدیده زیان باری اگر چه در کشورهای مختلف پژوهشهای بسیاری را برانگیخته و بین افراد جامعه در سطوح مختلف از افراد عامی گرفته تا فرهیخته، مصادیق مختلف آن دیده می شود، در کشور ما کمتر مورد توجه قرار نگرفته است.
همه ما گاهی از انجام وظایفمان طفره میرویم، اما این برای عدهای به شکل یک روش زندگی مشکل آفرین در آمده است. گاهی اوقات اهمال کاری در معانی مثبت و قابل قبول به کار میرود. برای مثال هنگامی که ما اقدام به انجام کاری میکنیم انتخابهایی را که با کسب اطلاعات جدیدتر میتوانستیم داشته باشیم از دست خواهیم داد. در نتیجه اقدام به انجام عملی نکردن یک ارزش است. همچنین هنگامی که از پیامدهای یک اقدام مطمئن نیستیم مخصوصاً اگراحتمال آسیب رسیدن به دیگران یا خود فرد مطرح باشد، اهمال کاری میتواند منطقی باشد(استیل،۲۰۰۷).
البته به تأخیر انداختن کارها در برخی مواقع طبیعی و منطقی است.گاهی اهمال کاری در انجام یک کار (البته نه بیش از حد) ممکن است باعث شود که آن کار بهتر ارائه گردد. اما به طور کلی اغلب تأخیرهای انجام گرفته توسط افراد، غیر منطقی میباشند (الیس و نال ۱۹۷۷، ترجمه فرجاد، ۱۳۸۲).
فراری و همکاران (۲۰۰۷) نه تنها اهمال کاری مزمن را راهبردی مؤثر نمی داند بلکه آن را نابهنجار ، خود تخریب گرانه و فاقد کارکرد میداند. به تعویق انداختن کار، رفتاری ناپسند و ناراحت کننده است که که ممکن است سرانجام ناخوشایندی را برای افراد در پی داشته باشد. هرگز نمی توان از تأخیر در انجام کارها، به تصور و گمان بهتر انجام دادن آن ها دفاع کرد. این رفتار به تدریج در وجود انسان به صورت عادت در میآید و علاوه بر اینکه برای خود فرد نیز رنج آور است و پیامدهای زیان باری برای فرد در بردارد (الیس و نال، ۱۹۷۷، ترجمه فرجاد،۱۳۸۲).