مکاتب مجرم محور
مکتب به معنای مجموعه یا گروهی از افراد است که ویژگیهای فکری مشترک خود و یا چشمانداز فلسفی، رشته، اعتقادی، جنبش اجتماعی، جنبش فرهنگی و جنبش هنری خود را با یکدیگر در میان میگذارند.
بین سالهای 1840-1860، پس از نظرات «لامارک» و «داروین» کوششهای جدیدی برای ادراک حیات انسانی شروع شد؛ به خصوص نظریهی وراثت داروین آغازگر تحول تازهای در علم زیستشناسی بود. حقوق جزا نیز در این تاریخ با وجود سنگینی افکار مکتب کلاسیک نتوانست از تأثیر علوم جدید، به ویژه عقایدی که به وراثت اهمیت فراوان میدادند، یا تحت تأثیر افکار «کنت» شناخت جامعه را جدی تلقی میکردند، برکنار بماند.
در همین زمان کتاب انسان بزهکار لمبروزو که در سال 1876 منتشر گردید، مورد توجه صاحبنظران عصر خود واقع شد. به نظر لومبروزو بزهکاری پیش از آنکه به طور خاص پدیدهای انسانی باشد، در طبیعت نیز به همان اندازه که درمیان انسانها گسترده است به چشم میخورد، در واقع بزه عملی است حیوانی که وقتی در رفتار انسان نمایان میشود نشانهای از طغیان و بازگشت غریزههای ابتدایی به همراه دارد. این غریزه حیاتی در گیاهان حشرهخوار برای بقا و در میان جانوران برای حفظ خود و برتری در گروه به شکل ستیزهجویی و حتی رقابت در عشق دیده میشود. وی در کتاب دیگر «جرم، علل و درمان آنها» مینویسد: «آمار و همچنین بررسی انسانشناختی نشان میدهد، جرم پدیدهای است طبیعی. پدیدهای است لازم همانند زایش و مرگ.»
در فاصلهی کوتاهی استاد حقوق جزا انریکو فری و گاروفالو قاضی دادگستری به او پیوستند و نظریات مکتب نئوکلاسیک را مورد انتقاد قرار داده و جرم را یک بیماری اجتماعی، معلول عوامل نامساعد جسمی، روانی و اجتماعی دانستند. این اندیشمندان با انتشار نتایج تحقیقات خود، اذهان عمومی را به شناسایی بزهکار و محیط زندگی او معطوف کردند و در واقع مکتب تحققی(جرم محور) یا اثباتی را پایهگذاری کردند.
- نوربها، رضا، زمینه حقوق جزای غمومی، تهران، کتابخانه گنج دانش، چاپ یازدهم، 1383، ص 130
- اردبیلی، محمدعلی، حقوق جزای عمومی، تهران، میزان، چاپ هشتم، 1384، جلد اول، ص 95
- لمبروزو به نقل از اردبیلی، محمدعلی، همان، ص 95
-ولیدی،محمدصالح، بایستههای حقوق جزای عمومی، تهران، جنگل،1388، ص 107