اهمیت بازده سهام
از زمان آدام اسمیت دیدگاه غالب در خصوص سازمانها این بوده است که آنها نیروی خود را از سرمایه گزاران، کارکنان و تأمین کنندگان به دست می آورند تا کالا و خدماتی را برای مشتریان خود تولید کنند. در این دیدگاه عملکرد سازمانی عبارت است از بازده مالی که به سهامداران میرسد (فیرر[۱۴۲] و همکاران، ۲۰۰۳: ۳۶۰-۳۴۸). هریک از ما در طول زندگی خود تصمیماتی را برای سرمایه گذاری در زمینههای مختلف از جمله ملک، طلا، سهام و مانند این ها اتخاذ میکنیم در یک تصمیم علمی انتخاب هر یک، بستگی مستقیم به میزان ریسک و بازده آن فرصت در مقایسه با دیگر فرصت های سرمایه گذاری دارد. به عبارت دیگر هدف اصلی شناسایی آن فرصت سرمایه گذاری است که بیشترین بازده را با ریسک یکسان و یا کمترین ریسک را در شرایط بازده مساوی در مقایسه با دیگر فرصت ها به ما میدهد. بنابرین اهمیت پیشبینی بازده سهام، محققان را بر آن داشته تا به دنبال متغیرها و شاخص هایی که ارتباط معنادار با بازده سهام دارند و همچنین متغیرهایی که بر این رابطه تأثیرگذارند؛ باشند. آن ها همواره به دنبال این بوده اند که متغیرهایی را که بر بازده تأثیرگذارند، یافته و بر اساس آن تصمیم گیری کنند. نتایج به دست آمده از تحقیقات انجام شده در این زمینه نشان میدهد که اطلاعات مالی و غیرمالی هر دو بر بازده سهام مؤثر هستند (مهرانی و همکاران، ۱۳۸۳: ۷۸-۷۷). لذا یکی از معیارهایی که برای سنجش عملکرد سازمان ها که در این تحقیق به آن پرداخته شده است، بازدهی سهام است زیرا معمولاً مهم ترین معیار ارزیابی عملکرد مؤسسات،در حال حاضر نرخ بازده سهام است.این معیار به تنهایی دارای محتوی اطلاعاتی برای سرمایه گذران بوده و برای ارزیابی عملکرد مورد استفاده قرار میگیرد.وقتی این معیار کاهش یابد زنگ خطری برای شرکت است و عملکرد شرکت را مناسب نشان نمی دهد.این معیار دارای محتوی اطلاعاتی زیادی میباشد، زیرا ارزیابی عملکرد بر مبنای ارزش بازار،اطلاعات سرمایه گذران را به خوبی منعکس میکند.
الگوهای ارزش گذاری سهام
الگوهای ارزش گذاری سهام به سه گروه کلی تقسیم میشوند که عبارتند از: الگوهای مبتنی بر بازار سرمایه، الگوهای مبتنی بر داده های حسابداری پیشبینی شده و الگوهای مبتنی بر داده های حسابداری تاریخی (آناند و فِیسروک[۱۴۳]، ۲۰۰۸). هر یک از این گروه ها نیز به زیر گروه هایی تقسیم میشوند که خلاصه آن ها در نمودار شماره (۲-۱) ارائه شده است.
در الگوهای ارزش گذاری مبتنی بر بازار سرمایه، از اطلاعات بازار برای تعیین ارزش شرکت و سهام آن استفاده می شود، ولی در الگوهای مبتنی بر داده های حسابداری، اطلاعات حسابداری موجود در صورتهای مالی استفاده میگردد. البته نمی توان این الگوها را به طور کامل جدا از یکدیگر دانست؛ چرا که برخی از الگوهای مبتنی بر داده های حسابداری مانند نسبت قیمت به سود ( ) به طور ذاتی به اطلاعات بازار وابسته هستند.
الگوهای مبتنی بر بازار سرمایه
الگوهای مبتنی بر داده های حسابداری
الگوهای مبتنی بر نظریه نوین مالی
الگوهای مبتنی بر تنزیل جریانات نقدی آتی
الگوهای مبتنی بر داده های حسابداری پیش بینی شده
الگوهای مبتنی بر داده های حسابداری تاریخی
الگوی قیمتگذاری داراییهای سرمایهای
نظریه بازار ناقص
الگوهای مرکب
الگوی اولسان (۱۹۹۵)
الگوی قیمتگذاری اربیترژ
نظریه بازار کامل
الگوی سود باقیمانده
الگوی فنتهام-اولسان (۱۹۹۵)
الگوهای ارزشگذاری
نمودار ۲-۱- ترتیب ارائه الگوهای ارزش گذاری
معروف ترین الگوی مبتنی بر نظریه های نوین مالی، الگوی قیمت گذاری دارایی های سرمایه ای است که بر تئوری پورتفوی مارکوئیتز و تئوری بازار سرمایه مبتنی است. در این الگو نرخ بازده مورد توقع یک دارایی تابعی از نرخ بازده بدون ریسک و صرف ریسک است (کاسکیو و کلاپر، ۲۰۰۸). در این الگو سعی می شود از طریق تشکیل پرتفوی در ازای نرخ بازده معین، حداقل ریسک تحمل شود.
در تئوری آربیتراژ مانند الگوی قیمت گذاری دارایی های سرمایه ای، رابطه میان ریسک و بازده مورد انتظار بررسی می شود؛ با این تفاوت که در این تئوری از مفروضات و رویه های متفاوتی استفاده می گردد. در این تئوری فرض می شود بازده سهام به طور خطی با مجموعه ای از عوامل که به آن ها عوامل سیستماتیک گفته می شود مرتبط است. نظریه های مبتنی بر تنزیل جریانات نقدی آتی را می توان به دو گروه تقسیم کرد:
الف- نظریه های مبتنی بر ارتباط سیاست تقسیم سود با قیمت بازار سهام
ب- نظریه های مبتنی بر عدم ارتباط سیاست تقسیم سود با قیمت بازار سهام
این دو نظریه به ترتیب به نظریه های بازار ناقص و بازار کامل مشهور هستند. پیروان گروه اول معتقدند خط مشی تقسیم سود بر قیمت بازار سهام مؤثر است، ولی در خصوص چگونگی و کیفیت این اثرگذاری اختلاف نظر وجود دارد. طرفداران نظریه بازار کامل معتقدند تقسیم سود در تعیین ارزش بازار سهام نامربوط است و ارزش سهام عمدتاًً تابع قدرت سودآوری شرکت ها و سرمایه گذاری آن ها است و به خطمشی تقسیم سود سهام به صورت سود تقسیمی و یا سود انباشته وابسته نیست. الگوهای مبتنی بر داده های حسابداری به دو گروه داده های پیشبینی شده و تاریخی تقسیم میگردد. الگوهای مبتنی بر داده های حسابداری پیشبینی شده از جریانات نقدی پیشبینی شده برای ارزش گذاری شرکت ها استفاده میکنند و خود به الگوهای مرکب و سود باقی مانده قابل تقسیم است.
الگوهای مبتنی بر داده های حسابداری تاریخی، که از داده های تاریخی استفاده می کنند، به الگوی اولسن[۱۴۴] (۱۹۹۵) و الگوی فلتهام-اولسن[۱۴۵] (۱۹۹۵) تقسیم میگردد.
در الگوی اولسن (۱۹۹۵) برای ارزشگذاری شرکتها از سری زمانی درآمدهای غیر عادی استفاده می شود. الگوی فلتهام- اولسن (۱۹۹۵) بر مبنای الگوی اولسن (۱۹۹۵) ایجاد شده و این برتری را دارد که دارایی ها را به دو گروه مالی و عملیاتی تقسیم میکند. دارایی ها و بدهی های مالی در ترازنامه نشان داده میشوند، نسبتاً بازار کاملی دارند و می توان فرض کرد که ارزش دفتری و ارزش بازار آن ها برابر هستند. در مقابل، دارایی های عملیاتی، بازار کاملی ندارند و ارزش دفتری و بازار آن ها متفاوت هستند و این تفاوت، نشان دهنده سرقفلی ثبت نشده است.