محدودیتهای حاکم بررسیدگیهای دیوان عدالت اداری نسبت به برخی مقررات دولتی
در نظام جمهوری اسلامی ایران به منظور تعدیل و توزیع متناسب قدرت و تأسیس ضمانتهای قوی برای جلوگیری از تعدی و تجاوز زمامداران به حقوق مردم علاوه بر نظارت سیاسی که از سوی قوه مقننه اعمال میشود، نظارت قضایی بر مبنای اصول 170 و173 قانون اساسی به دو طریق صورت میگیرد.
1- از طریق دیوان عدالت اداری در مورد اقدامات و تصمیمات دستگاههای دولتی و مأمورین آنها به جهت انجام وظیفه و آییننامهها و مصوبات دولتی.
2- از طریق قضات دادگاهها با خودداری از اجرای تصویبنامهها و آییننامههای دولتی که مخالف قوانین و مقررات اسلامی است یا خارج از حدود اختیارات قوه مجریه وضع شده، با اجازه حاصله از اصل 170 قانون اساسی.
علاوه بر دادگاههای دادگستری که واضعین قانون اساسی، حق امتناع از اجرای مصوبات و مقررات وضع شده توسط دولت را برای آنان قائل شدهاند، دادگاه صلاحیتدار دیگری در اصل 173 قانون اساسی پیشبینی شده که بموجب این اصل “به منظور رسیدگی به شکایات، تظلمات و اعتراضات مردم نسبت به مأمورین یا واحدها یا آییننامههای دولتی و احقاق حقوق آنها، دیوانی بنام دیوان عدالت اداری زیرنظر رئیس قوه قضاییه تأسیس میگردد…” همچنانکه از مدلول این اصل مستفاد میگردد، دیوان عدالت اداری، صلاحیت وسیعی داشته و مهمترین مرجع رسیدگی به تظلمات مردم نسبت به اجحافات و تعدیات دستگاههای اداری و مأموران آنها محسوب میشود و لکن در عمل مشاهده میشود، از بدو تأسیس دیوان عدالت اداری، همواره صلاحیت این دیوان مورد تعرض واقع شده و سعی شده است که محدود به موارد خاص گردد. مبادرت به ایجاد محدودیت در صلاحیت دیوان عدالت اداری، برخلاف اهداف واضعان قانون اساسی در صیانت از حقوق فردی شهروندان و تضمین سلامت اداری کشور میباشد، با تصویب این اصول مورد اشاره میباشد که به برخی از موارد محدودیت در ذیل اشاره خواهد شد. این محدودیتها برای دیوان عدالت اداری، در شرایطی ایجاد شده که پس از پیروزی انقلاب اسلامی فکر تأسیس چنین دیوانی با مشخصات قانونی خود که حاصل تحقیق در قوانین و نظام اداری دنیا و سپس مطابقت آن با آرمانهای یک حکومت اسلامی مبتنی بر آراء مردم و عدل الهی بوده، در نوع خود یک انقلاب عظیم در نحوه احقاق حقوق بشر در قبال تعدیات احتمالی مدیران اداری یک کشور محسوب میشود. در انگلستان تا 1947 و کشورهای انگلوساکسون (آمریکا، استرالیا، کانادا) تا کنون، تأسیس دادگاههای اداری در قوه مجریه را تجاوز آشکار به حیطه قوه قضاییه دانسته و تأسیس مراجع اداری را خلاف عدالت و تساوی اجتماعی تلقی مینمایند و استدلال میکنند که دولت نمیتواند در واحد دولتی، بعنوان یکطرف دعوی به قضاوت پرداخته و حکمی علیه خود صادر نماید و همه افراد اعم از شهروندان عادی و مستخدمان دولت باید برای حلوفصل اختلافات خود به محاکم عمومی در دادگستریها مراجعه نمایند. در کشورهای لاتین (رومی-ژرمنی) شکایات مربوط به اداره و امور اداری در دادگاههای اداری مورد رسیدگی واقع میشود که این دادگاههای اداری تابع شورای دولتی هستند که این شورا عالیترین مرجع رسیدگی به اختلافات اداری به شمار میروند. در فرانسه در رأس شورای دولتی، نخستوزیر قرار دارد. در کشور ما نیز، قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، وضعیتی مشابه محاکم اداری و شورای دولتی فرانسه، به حلوفصل دعاوی مردم علیه مأمورین دولتی میپرداخت. پس از پیروزی انقلاب اسلامی در جریان تحول نظام اداری مملکت اسلامی، ضمن ایجاد دادگاههای اداری در داخل دولت (دولت به معنای عام حاکمیت) همانگونه که گفته شد، اصل173 قانون اساسی، دیوان عدالت اداری را بعنوان مرجع نهائی در خارج از قوه مجریه و در درون قوه قضاییه پیشبینی نموده که تلفیقی بینظیر از قواعد ساختاری حاکم بر حقوق اداری کشورهای دیگر ضمن لحاظ نمودن عدالت اسلامی در نظام مقدس اسلامی ماست. با در نظر گرفتن تلاشهای ستودنی واضعین قانون اساسی در راستای اعتلای حقوق اداری کشور، چنین به نظر میرسد که ایجاد محدودیت برای عملکرد دیوان عدالت اداری، به نوعی فاصله گرفتن از اهداف آرمانی طراحان قانون اساسی نظام مقدس اسلامی است
[1]. میرحسینی، دکتر سید حسن-عباسی، دکتر محمود، حقوق و تخلفات اداری، تهران، انتشارات تهران، 1381.