فرضیه سوم پژوهش:
آموزش شناخت درمانی مبتنی بر حضور ذهن بر میزان احساس نگرانی زنان مؤثر است.
در راستای بررسی این فرضیه پژوهشی که آموزش شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی بر میزان نگرانی زنان مؤثر است، نمرات نگرانی در بین دو گروه آزمایشی و کنترل با بهره گرفتن از روش آماری تحلیل کواریانس مورد مقایسه قرار گرفت. نتایج حاصل از این روش در جدول ۴-۱۱فصل۴ نشان میدهد که بین نمرات گروه آزمایشی و کنترل تفاوت معناداری (F=143.74 , p<0.001) وجود دارد. این نتیجه نشان میدهد که آموزش شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی بر میزان نگرانی زنان مؤثر است و بنابرین فرضیه پژوهش تأیید میگردد.
نتایج پژوهش حاضر با نتایج پژوهش های(کیم لی ۲۰۱۰)،(هامبورگ۲۰۱۰)،(بوالمجیر۲۰۱۰)،(کیوست استیجن۲۰۰۸)،(گروسمن۲۰۰۴)،(کابات زین۲۰۰۳)،(برون۲۰۰۳) همسو میباشد.
نتیجه گیری:
فرضیه اول: آموزش شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی بر میزان نشخوار فکری زنان مؤثر است.
در تبیین این یافته می توان گفت که بیماران با بهره گرفتن از مهارتهای ذهن آگاهی یاد می گیرند که برای قضاوت و سرزنش کردن خود، که سوخت و تغذیه کننده ی افکار منفی هستند، قدرت ، اختیار و ارزش کمتری قائل شوند و به این حالت ها با مهربانی و پذیرش پاسخ دهد.(کویکن،۲۰۱۰).
هدف ذهن آگاهی تغییر سبک تفکر به سمت شیوه ی “بودن” است. در این روش درمانی هدف این است که روشی به بیماران آموزش داده شود که بتوانند به طور متفاوتی با افکار و تجربیاتشان برخورد کنند.(کارن ،۲۰۰۹)
آموزش ذهن آگاهی مبتنی بر شناخت درمانی برای بیماران به این هدف صورت میگیرد که آنان به درک این نکته نائل آیند که ، افکار تنها ” فکر” هستند و واقعیت نیستند.هنگامی که آن ها توانستند به افکارشان صرفا به عنوان یک فکر و چیزی جدا و بیرون از خودشان بنگرند ،آنگاه میتوانند با دید روشن تری به واقعیت بنگرند و مدیریت بیشتری بر وقایع داشته باشند .
این روش درمانی توجه و تمرکز و استفاده از تکنیک هایی جهت تمرین این تمرکز و به کار بستن آن در لحظه لحظه ی زندگی را به افراد می آموزد.و این توانایی را به آنان میدهد که با وقوع اولین نشانه ها ، از قبیل خلق منفی ، افکار منفی و شیوه های پردازش ناکارآمد ، خودشان را به لحظه ی حال بیاورند و با تمرکز بر اجزایی مانند تنفس ، احساسات بدنی و اعمالشان درنهایت از افتادن در دام ” مارپیچ نزولی” افسردگی رهایی یابند.(سگال و ویلیامز،۲۰۰۲).
در شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی بر خلاف شناخت درمانی کلاسیک هدف تغییر محتوای افکار و چالش با آن ها به منظور جایگزین کردن افکار جدید نیست ، در شناخت درمانی تلاش می شود که برای کنترل و تنظیم هیجانات ، افکار زیربنایی آن هیجانات شناسایی و تغییر یابند ، در حالی که در روش شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی ، تنظیم هیجانات از راه پرورش و پخته کردن خود هیجانات و بدون دستکاری مستقیم افکار صورت میگیرد . در واقع در این روش فرض بر این است که افکار انرژی لازم برای اثربخشی را از هیجاناتشان کسب میکنند و بجای واقعی پنداشتن آن ها ، باید به گونه ای متفاوت و از دیدگاهی دیگر به افکار نگریست. از دیگر مزایای کاربرد این روش درمانی در اختلالات روانپزشکی بویژه افسردگی ، می توان به نبود عوارض جانبی و افزایش کیفیت زندگی افراد افسرده پس از گذراندن دوره ی درمان اشاره کرد(کاویانی و همکاران۱۳۸۷).
فرضیه دوم: آموزش شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی بر میزان افسردگی زنان مؤثر است.
در تبیین این یافته می توان گفت که پروتکل ذهن آگاهی در اصل برای پیشگیری از برگشت علایم افسردگی در مرحله ی بهبود موقت طراحی شده است، درمانی کارا در مرحله ی فعال افسردگی و حتی افسردگی های مزمن و مقاوم به درمان میباشد و به نظر میرسد قادر به برطرف نمودن علائم افسردگی و درمان این بیماری باشد.(حناساب زاده اصفهانی ،۱۳۸۷).
آموزش ذهن آگاهی کاهش پریشانی روان شناختی و نشانه های اضطراب و افسردگی را به دنبال دارد و موجب بهبود بهزیستی روانی، جسمانی، هیجانی و معنوی ، بهبود کیفیت خواب و کاهش نشانه های فیزیکی
می شود(کیوست استیجن،۲۰۰۸).
ذهن آگاهی بر عمل شاخه پاراسمپاتیک سیستم عصبی اثر میگذارد.اجرای تمرینات آن سبب الگوهای جدیدی از خود تنظیمی می شود.نتایج مرتبط با سلامت ذهن اگاهی در بسیاری از زمینه ها شامل بهبود کارکرد ایمنی ,کاهش افسردگی,کاهش سردرد,کاهش تنش عضلانی,و سردرد,کاهش کلسترول و سطح کورتیزول خون میباشد،(گروسمن ۲۰۰۴).
ذهن آگاهی همچنین پیشبینی کننده رفتار خودتنظیمی و حالات هیجانی مثبت بوده و از طریق ترکیب سرزندگی و واضح دیدن تجربیات میتواند تغییرات مثبتی را در شادکامی و بهزیستی ایجاد نماید(برون۲۰۰۳).
این روش درمانی همچنین توجه و تمرکز و استفاده از تکنیک هایی جهت تمرین این تمرکز و به کار بستن آن در لحظه لحظه ی زندگی را به افراد می آموزد.و این توانایی را به آنان میدهد که با وقوع اولین نشانه ها ، از قبیل خلق منفی ، افکار منفی و شیوه های پردازش ناکارآمد ، خودشان را به لحظه ی حال بیاورند و با تمرکز بر اجزایی مانند تنفس ، احساسات بدنی و اعمالشان درنهایت از افتادن در دام ” مارپیچ نزولی” افسردگی رهایی یابند(سگال،۲۰۰۲).
فرضیه سوم پژوهش:
آموزش شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی بر میزان احساس نگرانی زنان مؤثر است.
در تبیین این یافته می توان گفت که آموزش ذهن آگاهی کاهش پریشانی روان شناختی و نشانه های اضطراب و افسردگی را به دنبال دارد و موجب بهبود بهزیستی روانی، جسمانی، هیجانی و معنوی ، بهبود کیفیت خواب و کاهش نشانه های فیزیکی می شود(کیوست استیجن،۲۰۰۸).
آموزش ذهن آگاهی برای کاهش اضطراب و تنش شامل سه مؤلفه است:
۱٫رشد آگاهی از طریق یک روش شناسی نظام دار که در برگیرنده تمرین های رسمی ذهن آگاهی(وارسی بدن،نشستن در حالت مراقبه،حرکت هوشیارانه)وتمرین های غیر رسمی ذهن آگاهی(گسترش آگاهی در هر لحظه از زندگی روزمره)است.
۲٫چارچوب نگرشی خاص،این چارچوب با مهربانی،کنجکاوی و رضایت از بودن در زمان حال مشخص می شود که همراه با آشکار سازی تجارب است.این اعمال هم به صورت اندیشمندانه در ضمن اجرا و تمرین پرورش مییابند و به طور خود انگیخته از عمل فرد نشأت می گیرند.
۳٫درک درست از آسیب پذیری بشر که این مسئله ابتدا از طریق آموزش های شنیداری و سپس از طریق جستجوی اعتبار آن ها از طریق مشاهده مستقیم فرایند تجربه در عمل طی تمرین های ذهن آگاهی رشد مییابد.ما از طریق این فرایندها می اموزیم گرچه رنج قسمتی از تجربه ماست اما راه هایی وجود دارد که ما میتوانیم الگوهای عادت شده جدیدی را جهت ایجاد،افزایش و تعمق در آن یاد بگیریم،(ربکا کرین ۲۰۱۱).