ث) سایر عوامل زیستی: برخی از عوامل زیستی یا بیولوژیکی در هوش تأثیر دارند که درزیر به اختصار مورد بحث قرار می گیرند.
هورمونها: بعضی از هورمونها در فعالیتهای ذهنی نقش مهمی دارند. هورمون تیروکسین که از غده تیروئید ترشح میکند در فعال کردن کارکردهای ذهنی نقش اساسی دارد.اختلال در ترشح هورمونهای تعیین کنندۀ جنس در دورۀ رشد جنین، علاوه بر اینکه نامشخص شدن جنس کودک را پس تولد موجب می شود، ممکن است نفایص هوشی را نیز به وجود آورد.
آب هوا: عوامل حغرافیایی مانند آب و هوا نیز تا اندازه ای در هوش تأثیر میگذارند. کسانی که در مناطق گرمسیری پرورش مییابند به دلیل سطح پایین فعالیتهای ذهنی درمقایسه با افراد مناطق معتدل ممکن است از نظر هوش رشد کمتری داشته باشند. سطح پایین انگیزه برای فعالیتهای ذهنی برای رشد هوش امری اساسی است که درمناطق گرمسیری کمتر از مناطق معتدل است. علاوه بر این تغذیه نیز با وضعیت آب وهوا ارتباط دارد. از آنجا که سو تغذیه در مناطق گرمسیری بیش از مناطق معتدل است، همین عامل نیز ممکن است رشد هوش را کند کرده آن را به تعویق بیندازد.
تغذیه: بسیاری از پژوهشها نشان دادهاند که تغذیۀ ناقص چه در دوره پیش از تولد و چه پس از آن در رشد هوش کودک تأثیر سوء برجای میگذارد. بر اسا س برخی پژوهشها، چنانچه کودکانی را که از تغذیۀ مطلوب برخوردار نبوده اند تحت رژیم غذایی مناسب قرار دهند، پس از مدتی هوشبهر آنان تا اندازه ای افزایش نشان میدهد( ایکن،۱۹۸۵).
۵-۳-۲- محیط اطلاعاتی غنیتر توان کلامی بیشتر:
بچه ها در دوران نوزادی محرکهای حسی را کسب میکنند یعنی به صورت گزینشی از بین محرکهای محیطی چیزهایی را که دوست دارند انتخاب میکنند. بنابرین با در نظر گرفتن این نکته که کودک اطلاعات خوشایند را از محیط کسب میکند به طور طبیعی هرچه محیط ارتباطی او غنیتر باشد توان گرفتن اطلاعات در او قویتر میشود. به همین دلیل است که به طور طبیعی سیر رشد حرکتی و کلامی کودکی که در خانه تنها و بدون همبازی است و از قضا مادر و پدر کم حرفی هم دارد به تأخیر میافتد. در حقیقت کودکان همانقدر که به غذا و آب و شیر مادر احتیاج دارند برای رشد اطلاعاتی هم به داده ها و ورودهای حسی نیاز دارند. این داده های حسی در حقیقت روند تکامل مغز را فراهم میکنند. بنابرین اگر محیط از لحاظ رنگ غنیتر باشد به دلیل تحریکات بینایی کودک به مراتب شانس بیشتری برای دریافت اطلاعات پیدا میکند. همین اتفاق در مورد تحریکات صوتی هم رخ میدهد زمانی که محیط از نظر صوتی غنیتر باشد، یعنی تعامل گفتاری مادر و کودک و حتی پدر و کودک بیشتر باشد کودک شانس بیشتری برای کسب اطلاعات شنیداری و در نتیجه قدرت تکلم دارد. به طور کلی هرچه محیط اطلاعاتی غنیتر باشد شانس اینکه کودک از نظر توان کلامی بالاتر باشد به مراتب بیشتر است. برای اینکه کودکان معنی خواندنیها را دریابند، نیاز به تجربه در رابطه با مفاهیم خواندنی دارند. بسیاری از کودکان با پیشینه تجربی بسیار غنی به برنامه های آموزشی اولیه راه مییابند. زیرا والدینشان برای آن ها کتابهای زیادی خواندهاند، آن ها را به گردش و مسافرت و مشاهده طبیعت و محیط پیرامون، دیدار دوستان و آشنایان و غیره برده اند. این کودکان از والدینی برخوردار بوده اند که با آن ها ارتباط کلامی خوبی برقرار کرده اند و پرسشهای آن ها را به خوبی پاسخ داده و تجربیات خود را در هر زمینه به زبان ساده به آن ها منتقل کرده اند طبیعی است که کودکان در چنین محیطها و خانه هایی، بر اساس تجربیات خود مفاهیم بسیاری را قبل از ورود به مدرسه فرا می گیرند و آمادگی آن ها برای خواندن در مقایسه با کودکان بدون تجربه قبلی، بیشتر است. در بسیاری از جوامع بدین منظور تجربیاتی برای وسعت بخشیدن به مفاهیم کودکان این سنین طراحی می شود، مواردی چون تدارک گردشهای علمی، کتابخوانی، مشاهده فیلم، تصاویر، فعالیتهای گروهی، بازی و هنرهای ویژه، آشنایی با موسیقی، علوم یا پروژههای در رابطه با مطالعات اجتماعی را به منظور آماده سازی کودکان برای درک مفاهیم خواندن لازم و ضروری می دانند. لازم به ذکر است که دیدگاه های امروزی، ما را در این جهت هدایت می کنند که کودکان حتی از زمان تولد در مسیر آمادگی برای خواندن قرار می گیرند و این نوع از آمادگی نتیجه ترکیبی از تجارب رسشی و یادگیریهای تدارک دیده شده از طریق محیط و پیرامون کودک است. به همین جهت معلمان و مربیان باید مشاهدات مستقیم و دقیقی در رابطه با مهارتهای آمادگی خواندن کودکان این سنین داشته باشند تا به تواناییها و میزان آمادگیهای خواندن آن ها پی ببرند و از راه های مختلفی چون آزمونهای استاندارد شده و چک لیستهای تعیین آمادگی، قابلیتهای آنان را در آغاز ورود به مدرسه مورد سنجش قرار دهند. با وجود این، کودک به محض ورود به یکی از مراکز پیشدبستانی با تجربه های محیطی فراوانی روبهرو می شود. این تجربه ها از طریق برنامه ها و فعالیتهای طرحریزی شده، مانند استفاده از اسباببازیها، تصاویر و کتابها، قصهگویی و داستانخوانی، بازیهای گوناگون، تئاتر و نمایش، سرودها و آوازهای کودکانه، گردشهای علمی و مواردی از این قبیل، باعث می شوند واژگان گفتاری و گنجینهی لغات آنها به طور مستمر و با سرعت فراوان افزایش یابد و مهارتهای سخنگویی آنها تقویت شود. آموزشهای تدارک دیده شده در این دوره، به ویژه برای کودکان متعلق به خانوادههای محروم اقتصادی و فرهنگی، بسیار تأثیرگذار است(حسینی،غیاثی،۱۳۹۰).
۶-۳-۲- رشد واژگان در کودکان پیش دبستانی